پرش به محتوای اصلی

22 پست برچسب‌گذاری شده با "هوش مصنوعی"

مشاهده همه برچسب‌ها

معرفی رونویسی صوتی در پورتال کوکو: کلمات شما، دگرگون شده

· 4 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

ثبت دقیق اطلاعات اهمیت دارد—چه در حال پیگیری یک تماس تیمی باشید، چه در حال نوشتن یادداشت‌های پادکست، یا جمع‌آوری مصاحبه‌های تحقیقاتی. در شبکه کوکو، ما به طور مداوم در حال ساخت ابزارهایی برای توانمندسازی سازندگان و توسعه‌دهندگان هستیم. به همین دلیل، با هیجان اعلام می‌کنیم که از امروز، پورتال کوکو به شما امکان می‌دهد فایل‌های صوتی را تنها با چند کلیک به متن‌های مرتب و فرمت‌بندی شده تبدیل کنید.

معرفی رونویسی صوتی در پورتال کوکو: کلمات شما، دگرگون شده

کارهایی که می‌توانید با رونویسی صوتی انجام دهید

ویژگی جدید ما به گونه‌ای طراحی شده است که هم قدرتمند و هم کاربرپسند باشد و گردش کار شما را از ابتدا تا انتها ساده کند.

آپلود با کشیدن و رها کردن: شروع کار به سادگی کشیدن فایل صوتی و رها کردن آن در پورتال است. ما طیف وسیعی از فرمت‌های رایج از جمله MP3، WAV، M4A و چندین فرمت دیگر را پشتیبانی می‌کنیم تا اطمینان حاصل شود که می‌توانید با فایل‌هایی که از قبل دارید کار کنید.

تبدیل سریع و چندزبانه گفتار به متن: در قلب سرویس رونویسی ما، ویسپر OpenAI قرار دارد، یک مدل پیشرفته که بر روی ۶۸۰,۰۰۰ ساعت صدای متنوع آموزش دیده است. این امکان عملکرد قوی در زبان‌ها، لهجه‌ها و گویش‌های مختلف را فراهم می‌کند و دقت بالایی را برای ضبط‌های شما به ارمغان می‌آورد.

دو خروجی، یک بار پردازش: برای پاسخگویی به نیازهای مختلف، ما دو نسخه از رونویسی شما را به طور همزمان ارائه می‌دهیم. شما هم رونویسی خام و فیلتر نشده ماشینی را دریافت خواهید کرد و هم یک نسخه بهبود یافته با هوش مصنوعی که دارای علائم نگارشی و فرمت‌بندی اصلاح شده است. این برای بررسی‌های سریع یا محتوایی که آماده انتشار مستقیم است، عالی است.

پرداخت درون زنجیره‌ای: در راستای یک اکوسیستم شفاف و غیرمتمرکز، هر کار رونویسی هزینه ثابتی معادل ۱۸ توکن CAI دارد. موجودی فعلی CAI شما همیشه در گوشه بالا سمت راست پورتال قابل مشاهده است، بنابراین شما همیشه کنترل کامل دارید.

نحوه کار

ما این فرآیند را به طرز باورنکردنی ساده کرده‌ایم:

۱. به بخش «رونویسی صوتی» در نوار کناری سمت چپ پورتال کوکو بروید. ۲. فایل خود را با کشیدن آن به کادر مشخص شده یا کلیک برای انتخاب آن از رایانه خود آپلود کنید. ۳. چند لحظه منتظر بمانید تا فرآیند رونویسی به طور خودکار آغاز شود. ۴. متن پاک‌سازی شده را برای یادداشت‌ها، وبلاگ، مجموعه داده یا هر مورد استفاده دیگری کپی یا دانلود کنید.

چرا این را ساختیم

این ویژگی جدید پاسخی مستقیم به نیازهای جامعه رو به رشد ما است.

گردش کار روان‌تر برای سازندگان: بسیاری از شما در حال حاضر از کوکو برای هنر تولید شده با هوش مصنوعی و عوامل چت استفاده می‌کنید. رونویسی‌های دقیق، استفاده مجدد از محتوای گفتاری را در فرمت‌های مختلف، مانند زیرنویس برای ویدیوها، مقالات دوستانه برای جستجو، یا داده‌های آموزشی برچسب‌گذاری شده برای مدل‌های هوش مصنوعی خودتان، آسان‌تر از همیشه می‌کند.

داده‌هایی که شما کنترل می‌کنید: ما حریم خصوصی شما را جدی می‌گیریم. فایل‌های صوتی شما هرگز زیرساخت ما را ترک نمی‌کنند، مگر برای پردازش از طریق API ویسپر. نتایج رونویسی شما فقط در جلسه پورتال شما نمایش داده می‌شود و هرگز به اشتراک گذاشته نمی‌شود.

اقتصاد توکنی ساده: با قیمت‌گذاری این سرویس با CAI، ما یک ساختار هزینه شفاف و ساده را حفظ می‌کنیم که استفاده از پلتفرم ما را با فعالیت کلی شبکه هماهنگ می‌کند.

نگاه به آینده

ما تازه شروع کرده‌ایم. در اینجا چند مورد از بهبودهایی که در حال حاضر در حال بررسی آن‌ها هستیم آورده شده است:

  • آپلودهای دسته‌ای برای مدیریت پروژه‌های تحقیقاتی بزرگ و آرشیوهای صوتی گسترده.
  • تشخیص گوینده برای تمایز و برچسب‌گذاری گویندگان مختلف در یک ضبط واحد.
  • صادرات مستقیم به چت کوکو، که به شما امکان می‌دهد بلافاصله یک جلسه پرسش و پاسخ با ضبط‌های رونویسی شده خود آغاز کنید.

آیا ایده‌ها یا ویژگی‌های دیگری دارید که مایلید ببینید؟ از شما دعوت می‌کنیم پیشنهادات خود را در کانال #feature-requests در دیسکورد ما به اشتراک بگذارید.

آماده‌اید آن را امتحان کنید؟ به https://cuckoo.network/transcribe یا تب رونویسی صوتی در پورتال کوکو بروید و اولین فایل خود را اجرا کنید. مثل همیشه، از شما برای اینکه بخشی از شبکه کوکو هستید و به ما در ساخت یک اکوسیستم مفیدتر و خلاق‌تر برای همه کمک می‌کنید، متشکریم.

A16Z کریپتو: تقاطع‌های هوش مصنوعی و کریپتو

· 9 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

هوش مصنوعی در حال تغییر شکل دنیای دیجیتال ما است. از دستیاران کدنویسی کارآمد گرفته تا موتورهای قدرتمند تولید محتوا، پتانسیل هوش مصنوعی آشکار است. با این حال، همانطور که اینترنت باز به تدریج با «جعبه‌های اعلان» فردی جایگزین می‌شود، یک سوال اساسی پیش روی ما قرار می‌گیرد: آیا هوش مصنوعی ما را به سمت اینترنتی بازتر هدایت خواهد کرد، یا به سمت هزارتویی که توسط چند غول کنترل می‌شود و پر از دیوارهای پرداخت جدید است؟

A16Z Crypto: تقاطع‌های هوش مصنوعی و کریپتو

کنترل—این مسئله اصلی است. خوشبختانه، زمانی که یک نیروی قدرتمند متمرکزکننده ظهور می‌کند، نیروی غیرمتمرکزکننده دیگری نیز به بلوغ می‌رسد. اینجاست که کریپتو وارد می‌شود.

بلاکچین فقط در مورد ارز دیجیتال نیست؛ بلکه یک پارادایم معماری جدید برای ساخت خدمات اینترنتی است—یک شبکه خنثی، غیرمتمرکز و بدون نیاز به اعتماد که می‌تواند به صورت جمعی توسط کاربران مالکیت شود. این ابزارها مجموعه‌ای قدرتمند را برای مقابله با روند فزاینده تمرکزگرایی مدل‌های هوش مصنوعی، مذاکره مجدد در مورد اقتصاد زیربنایی سیستم‌های امروزی، و در نهایت دستیابی به اینترنتی بازتر و قوی‌تر در اختیار ما قرار می‌دهد.

این ایده جدید نیست، اما اغلب به طور مبهم تعریف می‌شود. برای ملموس‌تر کردن بحث، ما ۱۱ سناریوی کاربردی را بررسی می‌کنیم که در حال حاضر در عمل در حال کاوش هستند. این سناریوها ریشه در فناوری‌هایی دارند که امروزه در حال ساخت هستند و نشان می‌دهند که چگونه کریپتو می‌تواند به چالش‌برانگیزترین مسائل ناشی از هوش مصنوعی بپردازد.

بخش اول: هویت—بازتعریف "وجود" ما در دنیای دیجیتال

در دنیای دیجیتال که در آن ربات‌ها و انسان‌ها به طور فزاینده‌ای غیرقابل تشخیص می‌شوند، "شما کیستید" و "چه چیزی را می‌توانید اثبات کنید" حیاتی می‌شوند.

۱. بستر پایدار در تعاملات هوش مصنوعی

مشکل: ابزارهای هوش مصنوعی کنونی از "فراموشی" رنج می‌برند. هر بار که یک جلسه جدید چت‌جی‌پی‌تی را باز می‌کنید، باید دوباره سابقه کاری، ترجیحات برنامه‌نویسی و سبک ارتباطی خود را به آن بگویید. بستر شما در برنامه‌های جداگانه به دام افتاده است و قابل انتقال نیست.

راه‌حل کریپتو: بستر کاربر (مانند ترجیحات، پایگاه‌های دانش) را به عنوان دارایی‌های دیجیتال پایدار در بلاکچین ذخیره کنید. کاربران مالک و کنترل‌کننده این داده‌ها هستند و می‌توانند به هر برنامه هوش مصنوعی اجازه دهند تا آن را در ابتدای یک جلسه بارگذاری کند. این نه تنها تجربیات یکپارچه بین پلتفرمی را امکان‌پذیر می‌سازد، بلکه به کاربران اجازه می‌دهد تا مستقیماً از تخصص خود کسب درآمد کنند.

2. هویت جهانی برای عوامل هوش مصنوعی

مشکل: هنگامی که عوامل هوش مصنوعی شروع به انجام وظایف از طرف ما می‌کنند (رزرو، تجارت، خدمات مشتری)، چگونه آنها را شناسایی کنیم، به آنها پرداخت کنیم و قابلیت‌ها و شهرتشان را تأیید کنیم؟ اگر هویت هر عامل به یک پلتفرم واحد گره خورده باشد، ارزش آن به شدت کاهش خواهد یافت.

راه‌حل کریپتو: یک "گذرنامه جهانی" مبتنی بر بلاک‌چین برای هر عامل هوش مصنوعی ایجاد کنید. این گذرنامه، کیف پول، ثبت API، تاریخچه نسخه و سیستم شهرت را یکپارچه می‌کند. هر رابطی (ایمیل، اسلک، عامل دیگر) می‌تواند آن را به یک روش یکسان تجزیه و با آن تعامل کند و یک اکوسیستم عامل بدون نیاز به مجوز و قابل ترکیب را بسازد.

3. اثبات هویت انسانی "مقاوم در برابر آینده"

مشکل: دیپ‌فیک‌ها، ارتش ربات‌ها در شبکه‌های اجتماعی، حساب‌های جعلی در برنامه‌های دوستیابی... گسترش هوش مصنوعی در حال از بین بردن اعتماد ما به اصالت آنلاین است.

راه‌حل کریپتو: سازوکارهای غیرمتمرکز "اثبات هویت انسانی" (مانند World ID) به کاربران اجازه می‌دهند ثابت کنند که انسان‌های منحصربه‌فردی هستند، در عین محافظت از حریم خصوصی. این اثبات توسط کاربران خود-حضانتی می‌شود، در پلتفرم‌های مختلف قابل استفاده مجدد است و با آینده سازگار است. این می‌تواند شبکه‌های انسانی را به وضوح از شبکه‌های ماشینی جدا کند و پایه‌ای برای تجربه‌های دیجیتالی اصیل‌تر و امن‌تر فراهم آورد.

بخش دوم: زیرساخت غیرمتمرکز — هموارسازی مسیر برای هوش مصنوعی باز

هوشمندی هوش مصنوعی به زیرساخت‌های فیزیکی و دیجیتال پشت آن بستگی دارد. غیرمتمرکزسازی کلید تضمین این است که این زیرساخت‌ها توسط تعداد کمی انحصار نشوند.

4. شبکه‌های زیرساخت فیزیکی غیرمتمرکز (دی‌پین) برای هوش مصنوعی

مشکل: پیشرفت هوش مصنوعی با تنگناهای قدرت محاسباتی و انرژی محدود شده است، در حالی که این منابع به شدت توسط چند ارائه‌دهنده ابری فوق‌مقیاس کنترل می‌شوند.

راه‌حل کریپتو: دی‌پین منابع فیزیکی کم‌کاربرد را در سطح جهانی از طریق مکانیزم‌های انگیزشی —از رایانه‌های شخصی گیمرهای آماتور گرفته تا تراشه‌های بیکار در مراکز داده— جمع‌آوری می‌کند. این یک بازار محاسباتی غیرمتمرکز و بدون نیاز به مجوز ایجاد می‌کند که به شدت مانع نوآوری هوش مصنوعی را کاهش می‌دهد و مقاومت در برابر سانسور را فراهم می‌کند.

۵. زیرساخت و چارچوب‌های محافظ برای تعاملات عامل‌های هوش مصنوعی

مشکل: وظایف پیچیده اغلب نیازمند همکاری بین چندین عامل هوش مصنوعی تخصصی هستند. با این حال، آن‌ها عمدتاً در اکوسیستم‌های بسته فعالیت می‌کنند و فاقد استانداردهای تعامل باز و بازار هستند.

راه‌حل کریپتو: بلاک‌چین می‌تواند یک "مسیر" باز و استانداردشده برای تعاملات عامل‌ها فراهم کند. از کشف و مذاکره تا پرداخت، کل فرآیند می‌تواند به صورت خودکار روی زنجیره از طریق قراردادهای هوشمند اجرا شود و تضمین کند که رفتار هوش مصنوعی بدون دخالت انسان با نیت کاربر همسو باشد.

6. همگام‌سازی برنامه‌های کدنویسی شده توسط هوش مصنوعی

مشکل: هوش مصنوعی به هر کسی امکان می‌دهد تا به سرعت نرم‌افزارهای سفارشی ("کدنویسی حسی") بسازد. اما این امر هرج و مرج جدیدی را به همراه دارد: وقتی هزاران برنامه سفارشی که دائماً در حال تغییر هستند، نیاز به برقراری ارتباط با یکدیگر دارند، چگونه می‌توانیم از سازگاری آنها اطمینان حاصل کنیم؟

راه‌حل کریپتو: یک "لایه همگام‌سازی" بر روی بلاکچین ایجاد کنید. این یک پروتکل مشترک و پویا است که همه برنامه‌ها می‌توانند برای حفظ سازگاری با یکدیگر به آن متصل شوند. از طریق انگیزه‌های اقتصادی-رمزنگاری، توسعه‌دهندگان و کاربران تشویق می‌شوند تا به طور جمعی این لایه همگام‌سازی را نگهداری و بهبود بخشند و یک اکوسیستم خودرشد ایجاد کنند.

بخش سوم: اقتصادهای نوین و مدل‌های انگیزشی—بازتعریف خلق و توزیع ارزش

هوش مصنوعی در حال دگرگون کردن اقتصاد اینترنتی موجود است. کریپتو ابزارهایی را برای همسو کردن مجدد سازوکارهای انگیزشی فراهم می‌کند و پاداش عادلانه‌ای را برای همه مشارکت‌کنندگان در زنجیره ارزش تضمین می‌نماید.

۷. پرداخت‌های خرد با اشتراک درآمد

مشکل: مدل‌های هوش مصنوعی با یادگیری از حجم عظیمی از محتوای اینترنتی ارزش ایجاد می‌کنند، اما تولیدکنندگان اصلی محتوا هیچ سهمی دریافت نمی‌کنند. با گذشت زمان، این امر سرزندگی خلاقانه اینترنت باز را خفه خواهد کرد.

راهکار کریپتو: یک سیستم خودکار انتساب و اشتراک درآمد ایجاد کنید. هنگامی که رفتار هوش مصنوعی رخ می‌دهد (مانند تولید یک گزارش یا تسهیل یک تراکنش)، قراردادهای هوشمند می‌توانند به طور خودکار یک هزینه ناچیز (پرداخت خرد یا نانوپرداخت) را به تمام منابع اطلاعاتی که به آن‌ها ارجاع داده شده است، پرداخت کنند. این راهکار از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است زیرا از فناوری‌های بلاکچین کم‌هزینه مانند لایه ۲ استفاده می‌کند.

8. دفتر ثبت مالکیت فکری (IP) و اصالت

مشکل: در عصری که هوش مصنوعی می‌تواند محتوا را فوراً تولید و بازترکیب کند، چارچوب‌های سنتی مالکیت فکری ناکافی به نظر می‌رسند.

راه‌حل بلاک‌چین: از بلاک‌چین به عنوان یک دفتر ثبت عمومی و تغییرناپذیر مالکیت فکری استفاده کنید. خالقان می‌توانند به وضوح مالکیت را تثبیت کرده و قوانین مربوط به مجوزدهی، بازترکیب و تقسیم درآمد را از طریق قراردادهای هوشمند قابل برنامه‌ریزی تعیین کنند. این امر هوش مصنوعی را از یک تهدید برای خالقان به یک فرصت جدید برای ایجاد و توزیع ارزش تبدیل می‌کند.

9. وادار کردن خزنده‌های وب به پرداخت هزینه برای داده

مشکل: خزنده‌های وب شرکت‌های هوش مصنوعی آزادانه داده‌های وب‌سایت‌ها را جمع‌آوری می‌کنند و پهنای باند و منابع محاسباتی صاحبان وب‌سایت را بدون هیچ گونه جبرانی مصرف می‌کنند. در پاسخ، صاحبان وب‌سایت‌ها شروع به مسدود کردن گسترده این خزنده‌ها کرده‌اند.

راه‌حل رمزارزی: یک سیستم دو مسیره ایجاد کنید: خزنده‌های هوش مصنوعی هنگام جمع‌آوری داده، از طریق مذاکرات درون‌زنجیره‌ای (on-chain) هزینه‌هایی را به وب‌سایت‌ها پرداخت می‌کنند. در همین حال، کاربران انسانی می‌توانند هویت خود را از طریق «اثبات هویت فردی» (proof of personhood) تأیید کرده و به صورت رایگان به محتوا دسترسی داشته باشند. این راه‌حل هم به مشارکت‌کنندگان داده پاداش می‌دهد و هم تجربه کاربری انسانی را حفظ می‌کند.

۱۰. تبلیغات شخصی‌سازی شده و غیر "آزاردهنده" با حفظ حریم خصوصی

مشکل: تبلیغات امروزی به دلیل ردیابی بیش از حد داده‌های کاربر، یا بی‌ربط هستند یا آزاردهنده.

راه‌حل کریپتو: کاربران می‌توانند به عوامل هوش مصنوعی خود اجازه دهند تا از فناوری‌های حفظ حریم خصوصی مانند اثبات‌های دانش صفر استفاده کنند تا ویژگی‌های خاصی را به تبلیغ‌کنندگان اثبات کنند، بدون اینکه هویت شخصی‌شان فاش شود. این امر تبلیغات را بسیار مرتبط و مفید می‌کند. در ازای آن، کاربران می‌توانند برای به اشتراک گذاشتن داده‌ها یا تعامل با تبلیغات، ریزپرداخت دریافت کنند و مدل تبلیغاتی "استخراجی" فعلی را به یک مدل "مشارکتی" تبدیل کنند.

بخش چهارم: مالکیت آینده هوش مصنوعی—اطمینان از باقی ماندن کنترل در دست کاربران

همانطور که رابطه ما با هوش مصنوعی به طور فزاینده‌ای شخصی و عمیق می‌شود، مسائل مالکیت و کنترل حیاتی می‌شوند.

11. همراهان هوش مصنوعی تحت مالکیت و کنترل انسان

مسئله: در آینده نزدیک، ما همراهان هوش مصنوعی بسیار صبور و کاملاً شخصی‌سازی شده (برای آموزش، مراقبت‌های بهداشتی، حمایت عاطفی) خواهیم داشت. اما چه کسی این روابط را کنترل خواهد کرد؟ اگر شرکت‌ها کنترل را در دست داشته باشند، می‌توانند همراه هوش مصنوعی شما را سانسور، دستکاری یا حتی حذف کنند.

راه‌حل رمزارزی: همراهان هوش مصنوعی را در شبکه‌های غیرمتمرکز و مقاوم در برابر سانسور میزبانی کنید. کاربران می‌توانند از طریق کیف پول‌های خود (به لطف انتزاع حساب و فناوری‌های کلیدی، مانع استفاده به شدت کاهش یافته است) واقعاً هوش مصنوعی خود را مالک شوند و کنترل کنند. این بدان معناست که رابطه شما با هوش مصنوعی دائمی و غیرقابل سلب خواهد بود.

نتیجه‌گیری: ساختن آینده‌ای که می‌خواهیم

همگرایی هوش مصنوعی و رمزارز صرفاً ترکیب دو فناوری داغ نیست. این نشان‌دهنده یک انتخاب اساسی در مورد شکل آینده اینترنت است: آیا به سمت یک سیستم بسته که توسط چند شرکت کنترل می‌شود، حرکت می‌کنیم، یا به سمت یک اکوسیستم باز که به صورت جمعی توسط همه شرکت‌کنندگانش ساخته و مالکیت می‌شود؟

این ۱۱ سناریوی کاربردی، تخیلات دور از دسترس نیستند؛ آن‌ها مسیرهایی هستند که به طور فعال توسط جامعه جهانی توسعه‌دهندگان—از جمله بسیاری از سازندگان در شبکه Cuckoo—در حال بررسی هستند. مسیر پیش رو پر از چالش است، اما ابزارها از قبل در دستان ما هستند. اکنون، زمان شروع ساختن است.

راهنمای نوظهور برای عوامل هوش مصنوعی پرتقاضا

· 5 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

هوش مصنوعی مولد در حال حرکت از چت‌بات‌های جدید به عوامل هدفمند است که مستقیماً در گردش کار واقعی قرار می‌گیرند. پس از مشاهده ده‌ها استقرار در بخش‌های مراقبت‌های بهداشتی، موفقیت مشتری و تیم‌های داده، هفت نمونه اصلی به طور مداوم ظاهر می‌شوند. جدول مقایسه زیر آنچه را که آن‌ها انجام می‌دهند، پشته‌های فناوری که آن‌ها را قدرت می‌بخشند و موانع امنیتی که خریداران اکنون انتظار دارند را نشان می‌دهد.

راهنمای نوظهور برای عوامل هوش مصنوعی پرتقاضا

🔧 جدول مقایسه انواع عوامل هوش مصنوعی پرتقاضا

نوعموارد استفاده معمولفناوری‌های کلیدیمحیطزمینهابزارهاامنیتپروژه‌های نماینده
🏥 عامل پزشکیتشخیص، مشاوره دارویینمودارهای دانش پزشکی، RLHFوب / اپلیکیشن / APIمشاوره‌های چند مرحله‌ای، سوابق پزشکیدستورالعمل‌های پزشکی، APIهای داروییHIPAA، ناشناس‌سازی داده‌هاHealthGPT، K Health
🛎 عامل پشتیبانی مشتریسوالات متداول، بازگشت کالا، لجستیکRAG، مدیریت گفتگوویجت وب / افزونه CRMتاریخچه پرسش کاربر، وضعیت مکالمهپایگاه داده سوالات متداول، سیستم تیکتینگگزارش‌های حسابرسی، فیلتر کلمات حساسIntercom، LangChain
🏢 دستیار داخلی سازمانیجستجوی اسناد، پرسش و پاسخ منابع انسانیبازیابی آگاه به مجوز، جاسازی‌هاSlack / Teams / اینترانتهویت ورود، RBACGoogle Drive، Notion، ConfluenceSSO، جداسازی مجوزGlean، GPT + Notion
⚖️ عامل حقوقیبررسی قرارداد، تفسیر مقرراتحاشیه‌نویسی بندها، بازیابی QAوب / افزونه سندقرارداد فعلی، تاریخچه مقایسهپایگاه داده حقوقی، ابزارهای OCRناشناس‌سازی قرارداد، گزارش‌های حسابرسیHarvey، Klarity
📚 عامل آموزشیتوضیحات مسئله، تدریس خصوصیمجموعه درسی، سیستم‌های ارزیابیاپلیکیشن / پلتفرم‌های آموزشیپروفایل دانش‌آموز، مفاهیم فعلیابزارهای آزمون، تولیدکننده تکالیفانطباق با داده‌های کودکان، فیلترهای سوگیریKhanmigo، Zhipu
📊 عامل تحلیل دادههوش تجاری مکالمه‌ای، گزارش‌های خودکارفراخوانی ابزار، تولید SQLکنسول BI / پلتفرم داخلیمجوزهای کاربر، طرح‌وارهموتور SQL، ماژول‌های نمودارACLهای داده، پوشش فیلدSeek AI، Recast
🧑‍🍳 عامل عاطفی و زندگیپشتیبانی عاطفی، کمک به برنامه‌ریزیگفتگوی شخصیتی، حافظه بلندمدتموبایل، وب، برنامه‌های چتپروفایل کاربر، چت روزانهتقویم، نقشه‌ها، APIهای موسیقیفیلترهای حساسیت، گزارش سوءاستفادهReplika، MindPal

چرا این هفت مورد؟

  • بازگشت سرمایه (ROI) واضح – هر عامل جایگزین یک مرکز هزینه قابل اندازه‌گیری می‌شود: زمان تریاژ پزشک، رسیدگی به پشتیبانی سطح یک، دستیاران حقوقی قرارداد، تحلیلگران هوش تجاری و غیره.
  • داده‌های خصوصی غنی – آن‌ها در جایی که زمینه پشت یک ورود به سیستم (EHRs، CRMs، اینترانت‌ها) قرار دارد، رشد می‌کنند. همین داده‌ها سطح مهندسی حریم خصوصی را بالا می‌برند.
  • حوزه‌های تنظیم‌شده – مراقبت‌های بهداشتی، مالی و آموزشی، فروشندگان را مجبور می‌کنند تا انطباق را به عنوان یک ویژگی درجه یک در نظر بگیرند و موانع دفاعی ایجاد کنند.

رشته‌های معماری مشترک

  • مدیریت پنجره زمینه ← جاسازی "حافظه کاری" کوتاه‌مدت (وظیفه فعلی) و اطلاعات پروفایل بلندمدت (نقش، مجوزها، تاریخچه) تا پاسخ‌ها بدون توهم‌زایی مرتبط باقی بمانند.

  • هماهنگی ابزار ← مدل‌های زبان بزرگ (LLMها) در تشخیص قصد عالی هستند؛ APIهای تخصصی کارهای سنگین را انجام می‌دهند. محصولات موفق هر دو را در یک گردش کار تمیز قرار می‌دهند: به "ورودی زبان، خروجی SQL" فکر کنید.

  • لایه‌های اعتماد و ایمنی ← عوامل تولیدی با موتورهای سیاست‌گذاری عرضه می‌شوند: ویرایش اطلاعات بهداشتی محافظت‌شده (PHI)، فیلترهای کلمات رکیک، گزارش‌های قابلیت توضیح، محدودیت‌های نرخ. این ویژگی‌ها معاملات سازمانی را تعیین می‌کنند.

الگوهای طراحی که رهبران را از نمونه‌های اولیه جدا می‌کند

  • سطح باریک، یکپارچگی عمیق – بر روی یک وظیفه با ارزش بالا (مانند قیمت‌گذاری تمدید) تمرکز کنید، اما آن را در سیستم ثبت سوابق ادغام کنید تا پذیرش بومی به نظر برسد.

  • موانع قابل مشاهده برای کاربر – استناد به منابع یا نماهای تفاوت برای نشانه‌گذاری قرارداد را نشان دهید. شفافیت، شکاکان حقوقی و پزشکی را به قهرمان تبدیل می‌کند.

  • تنظیم دقیق مداوم – حلقه‌های بازخورد (لایک/دیسلایک، SQL تصحیح شده) را ثبت کنید تا مدل‌ها را در برابر موارد خاص دامنه تقویت کنید.

پیامدهای ورود به بازار

  • عمودی بر افقی برتری دارد فروش یک "دستیار PDF همه‌کاره" با مشکل مواجه است. یک "خلاصه‌کننده یادداشت‌های رادیولوژی که به Epic متصل می‌شود" سریع‌تر به نتیجه می‌رسد و ارزش قرارداد سالانه (ACV) بالاتری دارد.

  • یکپارچگی، سنگر دفاعی است همکاری با فروشندگان EMR، CRM یا BI رقبا را مؤثرتر از اندازه مدل به تنهایی از بازار خارج می‌کند.

  • انطباق به عنوان بازاریابی گواهینامه‌ها (HIPAA، SOC 2، GDPR) فقط چک‌باکس نیستند – آن‌ها به متن تبلیغاتی و رفع‌کننده اعتراضات برای خریداران ریسک‌گریز تبدیل می‌شوند.

راه پیش رو

ما در ابتدای چرخه عامل هستیم. موج بعدی دسته‌بندی‌ها را محو خواهد کرد – یک ربات فضای کاری واحد را تصور کنید که یک قرارداد را بررسی می‌کند، پیش‌نویس قیمت تمدید را تهیه می‌کند و در صورت تغییر شرایط، پرونده پشتیبانی را باز می‌کند. تا آن زمان، تیم‌هایی که در مدیریت زمینه، هماهنگی ابزار و امنیت بی‌نقص مهارت دارند، سهم عمده‌ای از رشد بودجه را به خود اختصاص خواهند داد.

اکنون زمان آن است که حوزه تخصصی خود را انتخاب کنید، در جایی که داده‌ها قرار دارند جاسازی شوید و موانع امنیتی را به عنوان ویژگی‌ها – نه پس از فکر – عرضه کنید.

فراتر از هیاهو: کاوشی عمیق در Hebbia، پلتفرم هوش مصنوعی برای کارهای دانش‌محور جدی

· یک دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

فراتر از هیاهو: کاوشی عمیق در Hebbia، پلتفرم هوش مصنوعی برای کارهای دانش‌محور جدی

وعده هوش مصنوعی سال‌هاست که در اتاق‌های هیئت مدیره و دفاتر کار طنین‌انداز شده است: آینده‌ای که در آن کارهای خسته‌کننده و داده‌محور خودکار می‌شوند و متخصصان انسانی را برای تمرکز بر استراتژی و تصمیم‌گیری آزاد می‌گذارند. با این حال، برای بسیاری از متخصصان در زمینه‌های پرخطر مانند امور مالی و حقوق، این وعده توخالی به نظر می‌رسید. ابزارهای استاندارد هوش مصنوعی، از جستجوهای ساده کلمات کلیدی گرفته تا چت‌بات‌های نسل اول، اغلب ناکافی هستند و در استدلال، ترکیب یا مدیریت حجم عظیمی از اطلاعات مورد نیاز برای تحلیل عمیق، با مشکل مواجه می‌شوند.

![پلتفرم هوش مصنوعی Hebbia](https://opengraph-image.blockeden.xyz/api/og-cuckoo-network?title=%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D8%B1%20%D8%A7%D8%B2%20%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%87%D9%88%3A%

چگونه مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) در حال بازتعریف مکالمه هستند و گام بعدی ما چیست

· 11 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

مدل‌های زبان بزرگ (LLM) مانند ChatGPT، Gemini و Claude دیگر تنها یک مفهوم آینده‌نگر نیستند؛ آن‌ها فعالانه نسل جدیدی از ابزارهای مبتنی بر چت را قدرت می‌بخشند که نحوه یادگیری، کار، خرید و حتی مراقبت از رفاه ما را متحول می‌کنند. این شگفتی‌های هوش مصنوعی می‌توانند در مکالماتی شبیه به انسان شرکت کنند، نیت را درک کنند و متون روشنگر تولید کنند، که دنیایی از امکانات را می‌گشایند.

چگونه مدل‌های زبان بزرگ (LLM) مکالمه را بازتعریف می‌کنند و مسیر آینده ما کجاست

از معلم‌های خصوصی که با سبک‌های یادگیری فردی سازگار می‌شوند تا نمایندگان خستگی‌ناپذیر خدمات مشتری، مدل‌های زبان بزرگ (LLM) در تار و پود زندگی دیجیتال ما تنیده شده‌اند. اما در حالی که موفقیت‌ها چشمگیر هستند، این سفر هنوز به پایان نرسیده است. بیایید چشم‌انداز کنونی این راه‌حل‌های مبتنی بر چت را بررسی کنیم، بفهمیم چه چیزی آن‌ها را به حرکت در می‌آورد، شکاف‌های باقی‌مانده را شناسایی کنیم و فرصت‌های هیجان‌انگیزی را که در پیش رو داریم، کشف کنیم.

مدل‌های زبان بزرگ (LLM) در عمل: تحول صنایع، یک مکالمه در هر زمان

تأثیر مدل‌های زبان بزرگ (LLM) در بخش‌های متعددی احساس می‌شود:

۱. آموزش و یادگیری: ظهور معلم خصوصی هوش مصنوعی

آموزش با اشتیاق چت‌های مبتنی بر مدل‌های زبان بزرگ را پذیرفته است.

  • Khanmigo آکادمی خان (با پشتیبانی GPT-4) به عنوان یک سقراط مجازی عمل می‌کند و دانش‌آموزان را با پرسش‌های کاوشگرانه به جای پاسخ‌های مستقیم، در حل مسائل راهنمایی می‌کند و درک عمیق‌تری را پرورش می‌دهد. همچنین به معلمان در برنامه‌ریزی درسی کمک می‌کند.
  • Duolingo Max از GPT-4 برای ویژگی‌هایی مانند "نقش‌آفرینی" (تمرین مکالمات واقعی با هوش مصنوعی) و "پاسخ من را توضیح بده" (ارائه بازخورد شخصی‌سازی شده در مورد گرامر و واژگان) بهره می‌برد و شکاف‌های کلیدی در یادگیری زبان را پوشش می‌دهد.
  • Q-Chat کویزلت (اگرچه شکل اولیه آن در حال تکامل است) با هدف پرسش از دانش‌آموزان به روش سقراطی طراحی شده بود. هوش مصنوعی آن‌ها همچنین به خلاصه‌سازی متون و تولید مواد آموزشی کمک می‌کند.
  • CheggMate، یک همراه مطالعاتی مبتنی بر GPT-4، با کتابخانه محتوای Chegg یکپارچه می‌شود تا مسیرهای یادگیری شخصی‌سازی شده و حل مسئله گام به گام را ارائه دهد.

هدف این ابزارها شخصی‌سازی یادگیری و جذاب‌تر کردن کمک‌های درخواستی است.

۲. پشتیبانی و خدمات مشتری: راه‌حل‌های هوشمندتر و سریع‌تر

مدل‌های زبان بزرگ با فعال کردن مکالمات طبیعی و چند مرحله‌ای که می‌توانند طیف وسیع‌تری از پرسش‌ها را حل کنند، خدمات مشتری را متحول می‌کنند.

  • Fin اینترکام (مبتنی بر GPT-4) به پایگاه دانش یک شرکت متصل می‌شود تا به سؤالات مشتریان به صورت مکالمه‌ای پاسخ دهد و با رسیدگی مؤثر به مسائل رایج، حجم پشتیبانی را به طور قابل توجهی کاهش دهد.
  • Zendesk از "هوش مصنوعی عاملیت‌گرا" با استفاده از مدل‌هایی مانند GPT-4 همراه با تولید مبتنی بر بازیابی (Retrieval-Augmented Generation) بهره می‌برد، جایی که چندین عامل LLM تخصصی برای درک هدف، بازیابی اطلاعات و حتی اجرای راه‌حل‌هایی مانند پردازش بازپرداخت با یکدیگر همکاری می‌کنند.
  • پلتفرم‌هایی مانند Salesforce (Einstein GPT) و Slack (اپلیکیشن ChatGPT) در حال جاسازی مدل‌های زبان بزرگ برای کمک به عوامل پشتیبانی در خلاصه‌سازی مکالمات، پرس و جو از دانش داخلی و پیش‌نویس پاسخ‌ها هستند که بهره‌وری را افزایش می‌دهد.

هدف، پشتیبانی ۲۴/۷ است که زبان و نیت مشتری را درک کند و عوامل انسانی را برای موارد پیچیده آزاد بگذارد.

۳. ابزارهای بهره‌وری و محیط کار: کمک‌خلبان هوش مصنوعی شما در محل کار

دستیاران هوش مصنوعی در حال تبدیل شدن به جزء جدایی‌ناپذیری از ابزارهای حرفه‌ای روزمره هستند.

  • Microsoft 365 Copilot (با یکپارچه‌سازی GPT-4 در Word، Excel، PowerPoint، Outlook، Teams) به پیش‌نویس اسناد، تحلیل داده‌ها با پرس و جوهای زبان طبیعی، ایجاد ارائه‌ها، خلاصه‌سازی ایمیل‌ها و حتی جمع‌بندی جلسات با موارد اقدام کمک می‌کند.
  • Duet AI گوگل ورک‌اسپیس قابلیت‌های مشابهی را در Google Docs، Gmail، Sheets و Meet ارائه می‌دهد.
  • Notion AI به نوشتن، خلاصه‌سازی و طوفان فکری مستقیماً در فضای کاری Notion کمک می‌کند.
  • دستیاران کدنویسی مانند GitHub Copilot و Amazon CodeWhisperer از مدل‌های زبان بزرگ برای پیشنهاد کد و تسریع توسعه استفاده می‌کنند.

هدف این ابزارها خودکارسازی "کارهای پرمشغله" است و به متخصصان اجازه می‌دهد تا بر وظایف اصلی تمرکز کنند.

۴. سلامت روان و تندرستی: یک گوش شنوا (دیجیتال) همدل

مدل‌های زبان بزرگ در حال بهبود چت‌بات‌های سلامت روان هستند و آن‌ها را طبیعی‌تر و شخصی‌تر می‌کنند، در حالی که ملاحظات ایمنی مهمی را نیز مطرح می‌سازند.

  • اپلیکیشن‌هایی مانند Wysa و Woebot با احتیاط در حال یکپارچه‌سازی مدل‌های زبان بزرگ هستند تا فراتر از تکنیک‌های اسکریپت‌نویسی شده درمان شناختی رفتاری (CBT) حرکت کنند و پشتیبانی مکالمه‌ای انعطاف‌پذیرتر و همدلانه‌تری برای استرس‌های روزمره و مدیریت خلق و خو ارائه دهند.
  • Replika، یک اپلیکیشن همراه هوش مصنوعی، از مدل‌های زبان بزرگ برای ایجاد "دوستان" شخصی‌سازی شده استفاده می‌کند که می‌توانند در چت‌های باز شرکت کنند و اغلب به کاربران در مبارزه با تنهایی کمک می‌کنند.

این ابزارها پشتیبانی در دسترس، ۲۴/۷ و بدون قضاوت را فراهم می‌کنند، اگرچه خود را به عنوان مربی یا همراه معرفی می‌کنند، نه جایگزینی برای مراقبت‌های بالینی.

۵. تجارت الکترونیک و خرده‌فروشی: دربان خرید هوش مصنوعی

مدل‌های زبان بزرگ مبتنی بر چت، خرید آنلاین را تعاملی‌تر و شخصی‌تر می‌کنند.

  • اپلیکیشن Shop شاپیفای دارای یک دستیار مبتنی بر ChatGPT است که توصیه‌های محصول شخصی‌سازی شده را بر اساس پرس و جوها و تاریخچه کاربر ارائه می‌دهد و تجربه‌ای مشابه خرید حضوری را شبیه‌سازی می‌کند. شاپیفای همچنین ابزارهای هوش مصنوعی را برای بازرگانان فراهم می‌کند تا توضیحات محصول و محتوای بازاریابی را تولید کنند.
  • پلاگین ChatGPT اینستاکارت از طریق مکالمه به برنامه‌ریزی وعده‌های غذایی و خرید مواد غذایی کمک می‌کند.
  • پلاگین Klarna برای ChatGPT به عنوان یک ابزار جستجو و مقایسه محصول عمل می‌کند.
  • هوش مصنوعی همچنین برای خلاصه‌سازی نظرات متعدد مشتریان به مزایا و معایب مختصر استفاده می‌شود و به خریداران کمک می‌کند تا تصمیمات سریع‌تری بگیرند.

این دستیاران هوش مصنوعی مشتریان را راهنمایی می‌کنند، به پرس و جوها پاسخ می‌دهند و توصیه‌ها را شخصی‌سازی می‌کنند، با هدف افزایش نرخ تبدیل و رضایت.

آناتومی موفقیت: چه چیزی ابزارهای چت LLM مؤثر را می‌سازد؟

در میان این کاربردهای متنوع، چندین عنصر کلیدی به اثربخشی راه‌حل‌های چت مبتنی بر LLM کمک می‌کنند:

  • درک پیشرفته زبان: مدل‌های LLM پیشرفته، ورودی‌های کاربر با فرم آزاد و ظریف را تفسیر می‌کنند و به صورت روان و متنی پاسخ می‌دهند، که باعث می‌شود تعاملات طبیعی به نظر برسند.
  • ادغام دانش خاص دامنه: پایه گذاری پاسخ‌های LLM با پایگاه‌های داده مرتبط، محتوای خاص شرکت، یا داده‌های بلادرنگ (اغلب از طریق تولید تقویت‌شده با بازیابی) به طور چشمگیری دقت و سودمندی را بهبود می‌بخشد.
  • تمرکز واضح بر مشکل/نیاز: ابزارهای موفق، نقاط درد واقعی کاربران را هدف قرار می‌دهند و نقش هوش مصنوعی را برای حل مؤثر آن‌ها تنظیم می‌کنند، نه اینکه از هوش مصنوعی صرفاً به خاطر خودش استفاده کنند.
  • تجربه کاربری (UX) یکپارچه: جاسازی روان کمک هوش مصنوعی در جریان‌های کاری و پلتفرم‌های موجود، همراه با طراحی بصری و کنترل کاربر، پذیرش و کارایی را افزایش می‌دهد.
  • قابلیت اطمینان فنی و ایمنی: اجرای تدابیری برای مهار توهمات، محتوای توهین‌آمیز و خطاها — مانند تنظیم دقیق، سیستم‌های محافظ و فیلترهای محتوا — برای ایجاد اعتماد کاربر حیاتی است.
  • آمادگی بازار و ارزش درک شده: این ابزارها انتظارات رو به رشد کاربران برای نرم‌افزار هوشمندتر را برآورده می‌کنند و مزایای ملموسی مانند صرفه‌جویی در زمان یا قابلیت‌های بهبود یافته را ارائه می‌دهند.

به شکاف‌ها توجه کنید: نیازهای برآورده نشده در فضای چت LLM

با وجود پیشرفت‌های سریع، شکاف‌های قابل توجه و نیازهای برآورده نشده‌ای باقی مانده است:

  • قابلیت اطمینان و اعتماد به واقعیت: مشکل "توهم" همچنان پابرجاست. برای حوزه‌های حساس مانند پزشکی، حقوق یا مالی، سطح فعلی دقت واقعی همیشه برای چت‌بات‌های مستقل و کاملاً قابل اعتماد که با مصرف‌کننده سروکار دارند، کافی نیست.
  • مدیریت وظایف پیچیده و طولانی: در حالی که LLMها متخصصان عمومی عالی هستند، می‌توانند با برنامه‌ریزی چند مرحله‌ای، استدلال انتقادی عمیق، یا پرس‌وجوهای بسیار خاص و تخصصی که نیاز به حافظه گسترده یا اتصال به سیستم‌های خارجی متعدد دارند، دست و پنجه نرم کنند.
  • شخصی‌سازی عمیق و حافظه بلندمدت: اکثر ابزارهای چت فاقد حافظه بلندمدت قوی هستند، به این معنی که آنها واقعاً یک کاربر را در طولانی‌مدت "نمی‌شناسند". شخصی‌سازی مؤثرتر بر اساس سابقه تعامل بلندمدت یک ویژگی مورد تقاضا است.
  • چندحالتی و تعامل غیرمتنی: اکثر ابزارها مبتنی بر متن هستند. نیاز رو به رشدی به هوش مصنوعی مکالمه‌ای پیچیده مبتنی بر صدا و ادغام بهتر درک بصری (مانند بحث در مورد یک تصویر آپلود شده) وجود دارد.
  • پشتیبانی از زبان‌های محلی و متنوع: ابزارهای LLM با کیفیت بالا عمدتاً انگلیسی‌محور هستند و بسیاری از جمعیت‌های جهانی را با هوش مصنوعی که فاقد تسلط یا زمینه فرهنگی در زبان‌های مادری آنهاست، محروم می‌گذارند.
  • هزینه و موانع دسترسی: قدرتمندترین LLMها اغلب پشت دیوارهای پرداخت قرار دارند و به طور بالقوه شکاف دیجیتال را گسترش می‌دهند. راه‌حل‌های مقرون‌به‌صرفه یا با دسترسی آزاد برای جمعیت‌های گسترده‌تر مورد نیاز است.
  • حوزه‌های خاص فاقد راه‌حل‌های سفارشی: زمینه‌های تخصصی اما مهمی مانند تحقیقات حقوقی تخصصی، کشف علمی، یا مربیگری هنرهای خلاقانه در سطح متخصص، هنوز فاقد برنامه‌های کاربردی LLM عمیقاً سفارشی و بسیار قابل اعتماد هستند.

غنیمت شمردن لحظه: فرصت‌های "میوه رسیده" و نویدبخش

با توجه به قابلیت‌های فعلی مدل‌های زبانی بزرگ (LLM)، چندین کاربرد نسبتاً ساده اما با تأثیر بالا می‌توانند پایگاه‌های کاربری قابل توجهی را جذب کنند:

۱. خلاصه‌ساز ویدئو/یوتیوب: ابزاری برای ارائه خلاصه‌های مختصر یا پاسخ به سؤالات درباره محتوای ویدئویی با استفاده از متن پیاده‌شده (ترنسکریپت) که برای دانشجویان و متخصصان به یک اندازه بسیار ارزشمند خواهد بود. ۲. بهبوددهنده رزومه و کاور لتر: یک دستیار هوش مصنوعی برای کمک به جویندگان کار در نگارش، سفارشی‌سازی و بهینه‌سازی رزومه‌ها و کاور لترهایشان برای نقش‌های شغلی خاص. ۳. خلاصه‌ساز ایمیل شخصی و نویسنده پیش‌نویس: ابزاری سبک (شاید یک افزونه مرورگر) برای خلاصه‌سازی رشته‌های ایمیل طولانی و نگارش پاسخ‌ها برای افراد خارج از مجموعه‌های سازمانی بزرگ. ۴. ربات پرسش و پاسخ مطالعاتی شخصی‌سازی شده: برنامه‌ای که به دانشجویان امکان می‌دهد هر متنی (فصول کتاب درسی، یادداشت‌ها) را آپلود کنند و سپس با آن "چت" کنند – سؤال بپرسند، توضیحات دریافت کنند یا در مورد مطالب مورد آزمون قرار گیرند. ۵. بهبوددهنده محتوای هوش مصنوعی برای تولیدکنندگان محتوا: دستیاری برای وبلاگ‌نویسان، یوتیوبرها و مدیران رسانه‌های اجتماعی برای بازتولید محتوای طولانی به فرمت‌های مختلف (پست‌های اجتماعی، خلاصه‌ها، طرح کلی) یا بهبود آن.

این ایده‌ها از نقاط قوت اصلی مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) – خلاصه‌سازی، تولید، پرسش و پاسخ – بهره می‌برند و به نقاط ضعف رایج رسیدگی می‌کنند، که آن‌ها را برای توسعه آماده می‌سازد.

ساخت آینده: بهره‌گیری از APIهای دسترس‌پذیر LLM

بخش هیجان‌انگیز برای توسعه‌دهندگان مشتاق این است که هوش مصنوعی اصلی از طریق APIهای بازیگران اصلی مانند OpenAI (ChatGPT/GPT-4)، Anthropic (Claude) و Google (PaLM/Gemini) قابل دسترسی است. این بدان معناست که نیازی به آموزش مدل‌های عظیم از ابتدا ندارید.

  • APIهای OpenAI به طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند، به دلیل کیفیت و سهولت استفاده برای توسعه‌دهندگان شناخته شده‌اند و برای طیف وسیعی از برنامه‌ها مناسب هستند.
  • Claude از Anthropic یک پنجره متنی بسیار بزرگ ارائه می‌دهد که برای پردازش اسناد طولانی در یک مرحله عالی است و با تمرکز قوی بر ایمنی ساخته شده است.
  • Gemini از Google قابلیت‌های چندزبانه قوی و ادغام محکم با اکوسیستم گوگل را فراهم می‌کند، و Gemini ویژگی‌های پیشرفته چندوجهی و پنجره‌های متنی فوق‌العاده بزرگ را نوید می‌دهد.
  • مدل‌های متن‌باز (مانند Llama 3) و فریم‌ورک‌های توسعه (مانند LangChain یا LlamaIndex) موانع ورود را بیشتر کاهش می‌دهند و مزایای صرفه‌جویی در هزینه، حفظ حریم خصوصی و ابزارهایی برای ساده‌سازی کارهایی مانند اتصال LLMها به داده‌های سفارشی را ارائه می‌دهند.

با استفاده از این منابع، حتی تیم‌های کوچک یا توسعه‌دهندگان فردی می‌توانند برنامه‌های پیچیده مبتنی بر چت را ایجاد کنند که تنها چند سال پیش غیرقابل تصور بودند. کلید موفقیت، یک ایده خوب، طراحی کاربرمحور و کاربرد هوشمندانه این APIهای قدرتمند است.

گفتگو ادامه دارد

ابزارهای چت مبتنی بر LLM چیزی فراتر از یک روند گذرا هستند؛ آن‌ها نشان‌دهنده یک تغییر اساسی در نحوه تعامل ما با فناوری و اطلاعات هستند. در حالی که کاربردهای فعلی در حال حاضر تأثیر قابل توجهی دارند، شکاف‌های شناسایی شده و فرصت‌های "کم‌زحمت" نشان می‌دهند که موج نوآوری هنوز به اوج خود نرسیده است.

با بلوغ روزافزون فناوری LLM — که دقیق‌تر، آگاه به متن، شخصی‌سازی‌شده و چندوجهی می‌شود — می‌توانیم انتظار انفجاری از دستیاران چت‌محور حتی تخصصی‌تر و تأثیرگذارتر را داشته باشیم. آینده گفتگو اکنون در حال نگارش است، و این آینده‌ای است که در آن هوش مصنوعی نقش فزاینده‌ای مفید و یکپارچه در زندگی ما ایفا می‌کند.

ابزارهای تصویر هوش مصنوعی: ترافیک بالا، شکاف‌های پنهان، و آنچه کاربران واقعاً می‌خواهند

· 10 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

هوش مصنوعی به طور چشمگیری چشم‌انداز پردازش تصویر را دگرگون کرده است. از بهبودهای سریع در گوشی‌های هوشمند ما گرفته تا تحلیل‌های پیچیده در آزمایشگاه‌های پزشکی، ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی در همه جا حضور دارند. استفاده از آن‌ها به شدت افزایش یافته و مخاطبان گسترده‌ای را، از کاربران عادی که عکس‌ها را ویرایش می‌کنند تا متخصصان در زمینه‌های تخصصی، پوشش می‌دهد. اما در زیر سطح ترافیک بالای کاربران و قابلیت‌های چشمگیر، نگاهی دقیق‌تر نشان می‌دهد که بسیاری از ابزارهای محبوب به طور کامل انتظارات کاربران را برآورده نمی‌کنند. شکاف‌های قابل توجه و اغلب ناامیدکننده‌ای در ویژگی‌ها، قابلیت استفاده یا میزان تطابق آن‌ها با نیازهای واقعی کاربران وجود دارد.

ابزارهای تصویر هوش مصنوعی

این پست به دنیای پردازش تصویر با هوش مصنوعی می‌پردازد و ابزارهای محبوب، دلایل محبوبیت آن‌ها و مهم‌تر از آن، نیازهای برآورده نشده و فرصت‌های موجود را بررسی می‌کند.

جعبه‌ابزار همه‌منظوره: محبوبیت و نقاط ضعف

کارهای روزمره ویرایش تصویر مانند حذف پس‌زمینه، واضح کردن عکس‌های تار یا افزایش وضوح تصویر، توسط هوش مصنوعی متحول شده‌اند. ابزارهایی که این نیازها را برطرف می‌کنند، میلیون‌ها نفر را جذب کرده‌اند، اما بازخورد کاربران اغلب به نارضایتی‌های رایج اشاره دارد.

حذف پس‌زمینه: فراتر از برش ساده

ابزارهایی مانند Remove.bg حذف پس‌زمینه با یک کلیک را به یک واقعیت رایج تبدیل کرده‌اند و ماهانه حدود ۱۵۰ میلیون تصویر را برای تقریباً ۳۲ میلیون کاربر فعال خود پردازش می‌کنند. سادگی و دقت آن، به ویژه با لبه‌های پیچیده مانند مو، عامل اصلی جذابیت آن است. با این حال، کاربران اکنون بیش از یک برش ساده انتظار دارند. تقاضا برای ویژگی‌های ویرایش یکپارچه، خروجی‌های با وضوح بالاتر بدون هزینه‌های سنگین، و حتی حذف پس‌زمینه ویدئو در حال افزایش است – زمینه‌هایی که Remove.bg در حال حاضر محدودیت‌هایی دارد.

این امر راه را برای ابزارهایی مانند PhotoRoom هموار کرده است که حذف پس‌زمینه را با ویژگی‌های ویرایش عکس محصول (پس‌زمینه‌های جدید، سایه‌ها، حذف اشیاء) ترکیب می‌کند. رشد چشمگیر آن، با حدود ۱۵۰ میلیون بار دانلود برنامه و پردازش تقریباً ۵ میلیارد تصویر در سال، تقاضا برای راه‌حل‌های جامع‌تر را برجسته می‌کند. با این حال، تمرکز اصلی آن بر روی عکس‌های محصول تجارت الکترونیک به این معنی است که کاربران با نیازهای خلاقانه پیچیده‌تر ممکن است آن را محدودکننده بیابند. فرصتی آشکار برای ابزاری وجود دارد که راحتی برش سریع هوش مصنوعی را با قابلیت‌های ویرایش دستی دقیق‌تر، همه در یک رابط کاربری واحد، ترکیب کند.

افزایش وضوح و بهبود تصویر: جستجو برای کیفیت و سرعت

ابزارهای افزایش وضوح تصویر مبتنی بر هوش مصنوعی مانند Let’s Enhance مبتنی بر ابر (حدود ۱.۴ میلیون بازدید ماهانه از وب‌سایت) و نرم‌افزار دسکتاپ Topaz Gigapixel AI به طور گسترده برای جان بخشیدن به عکس‌های قدیمی یا بهبود کیفیت تصویر برای رسانه‌های چاپی و دیجیتال استفاده می‌شوند. در حالی که Let’s Enhance راحتی وب را ارائه می‌دهد، کاربران گاهی اوقات پردازش کند برای تصاویر بزرگ و محدودیت‌ها با اعتبار رایگان را گزارش می‌کنند. Topaz Gigapixel AI توسط عکاسان حرفه‌ای برای بازیابی جزئیات آن تحسین می‌شود اما به سخت‌افزار قدرتمند نیاز دارد، می‌تواند کند باشد، و قیمت آن (حدود ۱۹۹ دلار یا اشتراک) مانعی برای کاربران عادی است.

یک نکته مشترک در بازخورد کاربران، تمایل به راه‌حل‌های افزایش وضوح سریع‌تر و سبک‌تر است که منابع را برای ساعت‌ها اشغال نمی‌کنند. علاوه بر این، کاربران به دنبال ابزارهای افزایش وضوح هستند که محتوای خاص را هوشمندانه مدیریت کنند – چهره‌ها، متن، یا حتی هنر به سبک انیمه (یک جایگاه خاص که توسط ابزارهایی مانند Waifu2x و BigJPG، که حدود ۱.۵ میلیون بازدید در ماه جذب می‌کنند، پوشش داده می‌شود). این نشان‌دهنده شکافی برای ابزارهایی است که شاید بتوانند به طور خودکار انواع تصویر را تشخیص داده و مدل‌های بهبود سفارشی را اعمال کنند.

بهبود و ویرایش عکس با هوش مصنوعی: جستجوی تعادل و تجربه کاربری بهتر

اپلیکیشن‌های موبایل مانند Remini با بهبودهای هوش مصنوعی "یک ضربه‌ای" خود، به ویژه برای بازیابی چهره‌ها در عکس‌های قدیمی یا تار، رشد چشمگیری (بیش از ۱۲۰ میلیون دانلود بین سال‌های ۲۰۱۹-۲۰۲۴) داشته‌اند. موفقیت آن، اشتیاق عمومی برای بازیابی مبتنی بر هوش مصنوعی را برجسته می‌کند. با این حال، کاربران به محدودیت‌های آن اشاره می‌کنند: Remini در مورد چهره‌ها عالی عمل می‌کند اما اغلب پس‌زمینه‌ها یا سایر عناصر تصویر را نادیده می‌گیرد. بهبودها گاهی اوقات می‌توانند غیرطبیعی به نظر برسند یا مصنوعات (آرتیفکت) ایجاد کنند، به خصوص با ورودی‌های با کیفیت بسیار پایین. این نشان‌دهنده نیاز به ابزارهای متعادل‌تری است که بتوانند جزئیات کلی تصویر را بازیابی کنند، نه فقط چهره‌ها را.

ویرایشگرهای آنلاین مانند Pixlr، که ۱۴-۱۵ میلیون بازدید ماهانه را به عنوان یک جایگزین رایگان فتوشاپ جذب می‌کنند، ویژگی‌های هوش مصنوعی مانند حذف خودکار پس‌زمینه را گنجانده‌اند. اما تغییرات اخیر، مانند نیاز به ورود به سیستم یا اشتراک برای عملکردهای اساسی مانند ذخیره کار، انتقاد قابل توجهی از کاربران را به همراه داشته است، به ویژه از سوی مربیانی که به دسترسی رایگان آن متکی بودند. این نشان می‌دهد که چگونه حتی ابزارهای محبوب نیز می‌توانند تناسب با بازار را اشتباه ارزیابی کنند اگر تجربه کاربری یا استراتژی‌های کسب درآمد با نیازهای کاربر در تضاد باشد، که به طور بالقوه کاربران را به سمت جستجوی جایگزین‌ها سوق می‌دهد.

هوش مصنوعی تخصصی: دگرگون‌کننده صنایع، اما با شکاف‌های باقی‌مانده

در حوزه‌های تخصصی، پردازش تصویر با هوش مصنوعی در حال متحول کردن جریان‌های کاری است. با این حال، این ابزارهای تخصصی در تجربه کاربری و کامل بودن ویژگی‌ها نیز با چالش‌هایی روبرو هستند.

هوش مصنوعی تصویربرداری پزشکی: کمک‌رسانی با ملاحظات

در رادیولوژی، پلتفرم‌هایی مانند Aidoc در بیش از ۱۲۰۰ مرکز پزشکی مستقر شده‌اند و ماهانه میلیون‌ها اسکن بیمار را تجزیه و تحلیل می‌کنند تا به شناسایی یافته‌های اورژانسی کمک کنند. در حالی که این نشان‌دهنده اعتماد فزاینده به هوش مصنوعی برای ارزیابی‌های اولیه است، رادیولوژیست‌ها محدودیت‌هایی را گزارش می‌کنند. یک مشکل رایج این است که هوش مصنوعی فعلی اغلب ناهنجاری‌های "مشکوک" را بدون ارائه داده‌های کمی (مانند اندازه‌گیری‌های یک ضایعه) یا ادغام یکپارچه در سیستم‌های گزارش‌دهی، علامت‌گذاری می‌کند. مثبت‌های کاذب نیز می‌توانند منجر به "خستگی از هشدار" یا سردرگمی شوند، اگر افراد غیرمتخصص، نکات برجسته هوش مصنوعی را ببینند که بعداً توسط رادیولوژیست‌ها رد می‌شوند. تقاضا برای هوش مصنوعی است که واقعاً حجم کار را کاهش دهد، داده‌های قابل اندازه‌گیری ارائه دهد و به آرامی ادغام شود، به جای افزودن پیچیدگی‌های جدید.

هوش مصنوعی تصویربرداری ماهواره‌ای: قدرتمند اما نه همیشه در دسترس

هوش مصنوعی در حال دگرگون کردن تحلیل‌های ژئوفضایی است، با شرکت‌هایی مانند Planet Labs که تصاویر جهانی روزانه و تحلیل‌های مبتنی بر هوش مصنوعی را به بیش از ۳۴,۰۰۰ کاربر ارائه می‌کنند. در حالی که این پلتفرم‌ها فوق‌العاده قدرتمند هستند، هزینه و پیچیدگی آن‌ها می‌تواند برای سازمان‌های کوچک‌تر، سازمان‌های غیردولتی (NGOs) یا محققان فردی بازدارنده باشد. پلتفرم‌های رایگان مانند Google Earth Engine یا USGS EarthExplorer داده ارائه می‌دهند اما اغلب فاقد ابزارهای تحلیل هوش مصنوعی کاربرپسند هستند که نیاز به دانش برنامه‌نویسی یا تخصص GIS دارد. یک شکاف واضح برای هوش مصنوعی ژئوفضایی در دسترس‌تر و مقرون‌به‌صرفه‌تر وجود دارد – یک برنامه وب را تصور کنید که در آن کاربران بتوانند به راحتی کارهایی مانند تشخیص تغییرات زمین یا تحلیل سلامت محصول را بدون دانش فنی عمیق انجام دهند. به همین ترتیب، ابررزولوشن تصاویر ماهواره‌ای مبتنی بر هوش مصنوعی، که توسط خدماتی مانند OnGeo ارائه می‌شود، مفید است اما اغلب به صورت گزارش‌های ثابت ارائه می‌شود، به جای یک بهبود تعاملی و بی‌درنگ در نرم‌افزار GIS.

سایر کاربردهای تخصصی: موضوعات مشترک پدیدار می‌شوند

  • هوش مصنوعی بیمه (به عنوان مثال، Tractable): هوش مصنوعی با ارزیابی خسارت خودرو از روی عکس‌ها، فرآیند ادعاهای بیمه خودرو را تسریع می‌بخشد و سالانه میلیاردها دلار تعمیرات را پردازش می‌کند. با این حال، هنوز به خسارات قابل مشاهده محدود است و نیاز به نظارت انسانی دارد که نشان‌دهنده نیاز به دقت و شفافیت بیشتر در تخمین‌های هوش مصنوعی است.
  • هوش مصنوعی خلاق (به عنوان مثال، Lensa، FaceApp): برنامه‌هایی که آواتارهای هوش مصنوعی یا تغییرات چهره تولید می‌کنند، محبوبیت ویروسی پیدا کردند (لنز در سال ۲۰۲۲ حدود ۵.۸ میلیون بار دانلود شد). با این حال، کاربران کنترل محدود، خروجی‌های گاهی مغرضانه و نگرانی‌های حریم خصوصی را مشاهده کردند که نشان‌دهنده تمایل به ابزارهای خلاقانه با عاملیت کاربر بیشتر و مدیریت شفاف داده‌ها است.

شناسایی فرصت‌ها: کجا ابزارهای تصویر هوش مصنوعی می‌توانند بهبود یابند

در سراسر برنامه‌های عمومی و تخصصی، چندین حوزه کلیدی به طور مداوم ظاهر می‌شوند که نیازهای کاربران در حال حاضر به درستی برآورده نشده‌اند:

  1. گردش‌کارهای یکپارچه: کاربران از کار با ابزارهای متعدد و تک‌منظوره خسته شده‌اند. روند به سمت راه‌حل‌های یکپارچه است که یک گردش‌کار بی‌نقص را ارائه می‌دهند و اصطکاک ناشی از صادرات و واردات بین برنامه‌های مختلف را کاهش می‌دهند. به ابزارهای ارتقاء دهنده (upscaler) فکر کنید که همزمان بهبود چهره و حذف ناهنجاری‌ها را انجام می‌دهند، یا ابزارهایی با اکوسیستم‌های پلاگین قوی.
  2. کیفیت، کنترل و سفارشی‌سازی بهبود یافته: هوش مصنوعی "جعبه سیاه" در حال از دست دادن جذابیت خود است. کاربران کنترل بیشتری بر فرآیند هوش مصنوعی می‌خواهند – اسلایدرهای ساده برای شدت افکت، گزینه‌های پیش‌نمایش تغییرات، یا توانایی هدایت هوش مصنوعی. شفافیت در مورد اطمینان هوش مصنوعی به نتایج خود نیز برای ایجاد اعتماد بسیار مهم است.
  3. عملکرد و مقیاس‌پذیری بهتر: سرعت و توانایی پردازش دسته‌ای از نقاط ضعف اصلی هستند. چه یک عکاس در حال پردازش کل یک مجموعه عکس باشد و چه یک شرکت در حال تجزیه و تحلیل هزاران تصویر روزانه، پردازش کارآمد کلیدی است. این می‌تواند شامل الگوریتم‌های بهینه‌تر، پردازش ابری مقرون‌به‌صرفه، یا حتی هوش مصنوعی روی دستگاه برای نتایج تقریباً فوری باشد.
  4. دسترسی‌پذیری و مقرون‌به‌صرفه‌بودن بهبود یافته: خستگی از اشتراک واقعی است. هزینه‌های بالا و دیوارهای پرداخت محدودکننده می‌توانند علاقه‌مندان، دانشجویان و کاربران در بازارهای نوظهور را از خود دور کنند. مدل‌های فریمیوم با سطوح رایگان واقعاً مفید، گزینه‌های خرید یک‌باره، و ابزارهایی که برای افراد غیرانگلیسی‌زبان یا نیازهای منطقه‌ای خاص بومی‌سازی شده‌اند، می‌توانند به پایگاه‌های کاربری نادیده گرفته شده فعلی دسترسی پیدا کنند.
  5. بهینه‌سازی عمیق‌تر و خاص دامنه: در زمینه‌های تخصصی، مدل‌های عمومی هوش مصنوعی اغلب ناکافی هستند. توانایی کاربران برای تنظیم دقیق هوش مصنوعی بر اساس حوزه تخصصی خود – چه یک بیمارستان که هوش مصنوعی را با داده‌های بیماران محلی خود آموزش می‌دهد و چه یک متخصص کشاورزی که مدلی را برای یک محصول خاص تنظیم می‌کند – منجر به تناسب بهتر با بازار و رضایت کاربر خواهد شد.

مسیر پیش رو

ابزارهای پردازش تصویر مبتنی بر هوش مصنوعی بدون شک به پذیرش گسترده دست یافته و ارزش بی‌نظیر خود را اثبات کرده‌اند. با این حال، این سفر هنوز به پایان نرسیده است. جنبه‌های «کم‌خدمت‌رسانی‌شده» که توسط بازخورد کاربران برجسته شده‌اند – درخواست‌ها برای ویژگی‌های جامع‌تر، قابلیت استفاده بصری، قیمت‌گذاری منصفانه و کنترل بیشتر کاربر – تنها شکایت نیستند؛ بلکه نشانه‌های روشنی برای نوآوری هستند.

شکاف‌های فعلی بازار، زمینه مساعدی را برای ورود بازیگران جدید و تکامل بازیگران موجود فراهم می‌کنند. نسل بعدی ابزارهای تصویر هوش مصنوعی احتمالاً آنهایی خواهند بود که جامع‌تر، شفاف‌تر، قابل تنظیم‌تر و واقعاً با جریان‌های کاری متنوع کاربران خود هماهنگ‌تر هستند. شرکت‌هایی که به دقت به این خواسته‌های در حال تحول گوش می‌دهند و هم در فناوری و هم در تجربه کاربری نوآوری می‌کنند، آماده‌اند تا پیشرو باشند.

OpenAI Codex: بررسی کاربرد و پذیرش آن در بخش‌های مختلف

· 9 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

OpenAI Codex: بررسی کاربرد و پذیرش آن در بخش‌های مختلف

OpenAI Codex، یک سیستم هوش مصنوعی که برای ترجمه زبان طبیعی به کد قابل اجرا طراحی شده است، به حضوری قابل توجه در چشم‌انداز توسعه نرم‌افزار تبدیل شده است. این سیستم زیربنای ابزارهایی مانند GitHub Copilot است و قابلیت‌هایی مانند تکمیل خودکار کد و تولید کد را ارائه می‌دهد. در یک به‌روزرسانی مهم، یک عامل Codex مبتنی بر ابر در سال 2025 در ChatGPT معرفی شد که قادر به مدیریت طیف وسیعی از وظایف توسعه نرم‌افزار، از جمله نوشتن ویژگی‌ها، تحلیل پایگاه کد، رفع اشکال و پیشنهاد درخواست‌های پول (pull requests) است. این تحلیل بررسی می‌کند که چگونه Codex توسط توسعه‌دهندگان فردی، شرکت‌ها و نهادهای آموزشی مورد استفاده قرار می‌گیرد و ادغام‌های خاص، الگوهای پذیرش و کاربردهای عملی آن را برجسته می‌کند.

OpenAI Codex: بررسی کاربرد و پذیرش آن در بخش‌های مختلف

توسعه‌دهندگان فردی: تقویت شیوه‌های کدنویسی

توسعه‌دهندگان فردی از ابزارهای مبتنی بر Codex برای ساده‌سازی وظایف مختلف برنامه‌نویسی استفاده می‌کنند. کاربردهای رایج شامل تولید کدهای boilerplate، ترجمه نظرات یا شبه‌کدها به کدهای نحوی، و خودکارسازی ایجاد تست‌های واحد و مستندات است. هدف، کاهش بار کدنویسی روتین است تا توسعه‌دهندگان بتوانند بر جنبه‌های پیچیده‌تر طراحی و حل مسئله تمرکز کنند. Codex همچنین برای اشکال‌زدایی (debugging) به کار می‌رود، با قابلیت‌هایی برای شناسایی باگ‌های احتمالی، پیشنهاد راه‌حل‌ها و توضیح پیام‌های خطا. مهندسان OpenAI بنا به گزارش‌ها از Codex برای وظایفی مانند بازسازی کد (refactoring)، تغییر نام متغیرها و نوشتن تست استفاده می‌کنند.

GitHub Copilot، که Codex را یکپارچه می‌کند، ابزاری برجسته در این حوزه است که پیشنهادهای کد بلادرنگ را در ویرایشگرهای محبوب مانند VS Code، Visual Studio و Neovim ارائه می‌دهد. داده‌های استفاده نشان‌دهنده پذیرش سریع است، با مطالعه‌ای که نشان می‌دهد بیش از ۸۱٪ از توسعه‌دهندگان Copilot را در روزی که در دسترس قرار گرفت نصب کردند و ۶۷٪ تقریباً روزانه از آن استفاده می‌کنند. مزایای گزارش‌شده شامل خودکارسازی کدنویسی تکراری است. به عنوان مثال، داده‌های کاربران Accenture از Copilot نشان‌دهنده افزایش ۸.۸ درصدی در سرعت ادغام کد و افزایش اعتماد به کیفیت کد از سوی خودشان بود. فراتر از Copilot، توسعه‌دهندگان از API Codex برای ابزارهای سفارشی، مانند چت‌بات‌های برنامه‌نویسی یا افزونه‌ها برای محیط‌هایی مانند Jupyter notebooks بهره می‌برند. OpenAI Codex CLI، که در سال ۲۰۲۵ متن‌باز شد، یک دستیار مبتنی بر ترمینال ارائه می‌دهد که می‌تواند کد را اجرا کند، فایل‌ها را ویرایش کند و با مخازن پروژه تعامل داشته باشد، و به توسعه‌دهندگان امکان می‌دهد تا برای وظایف پیچیده مانند ایجاد برنامه یا توضیح پایگاه کد درخواست دهند.

پذیرش شرکتی: ادغام کدکس در گردش کار

شرکت‌ها در حال ادغام کدکس OpenAI در فرآیندهای توسعه محصول و عملیاتی خود هستند. آزمایش‌کنندگان اولیه شرکتی، از جمله سیسکو (Cisco)، تمپورال (Temporal)، سوپرهیومن (Superhuman) و کودیاک رباتیکس (Kodiak Robotics)، بینش‌هایی در مورد کاربرد آن در پایگاه‌های کد واقعی ارائه کرده‌اند.

  • سیسکو در حال بررسی کدکس برای تسریع پیاده‌سازی ویژگی‌ها و پروژه‌های جدید در سراسر سبد محصولات خود است، با هدف افزایش بهره‌وری تحقیق و توسعه.
  • تمپورال، یک استارتاپ پلتفرم هماهنگ‌سازی گردش کار، از کدکس برای توسعه ویژگی و اشکال‌زدایی استفاده می‌کند و وظایفی مانند نوشتن تست و بازآرایی کد را به هوش مصنوعی واگذار می‌کند، که به مهندسان اجازه می‌دهد روی منطق اصلی تمرکز کنند.
  • سوپرهیومن، یک استارتاپ سرویس‌گیرنده ایمیل، کدکس را برای کارهای کدنویسی کوچک‌تر و تکراری به کار می‌گیرد، پوشش تست را بهبود می‌بخشد و به طور خودکار خطاهای تست یکپارچه‌سازی را رفع می‌کند. آنها همچنین گزارش می‌دهند که کدکس مدیران محصول را قادر می‌سازد تا در تغییرات کد سبک مشارکت کنند، که سپس توسط مهندسان بررسی می‌شوند.
  • کودیاک رباتیکس، یک شرکت رانندگی خودران، از کدکس برای نوشتن ابزارهای اشکال‌زدایی، افزایش پوشش تست و بازآرایی کد برای نرم‌افزار خودروی خودران خود استفاده می‌کند. آنها همچنین از آن به عنوان ابزاری مرجع برای مهندسان استفاده می‌کنند تا بخش‌های ناآشنای پایگاه کد بزرگ خود را درک کنند.

این مثال‌ها نشان می‌دهد که شرکت‌ها از کدکس برای خودکارسازی جنبه‌هایی از مهندسی نرم‌افزار استفاده می‌کنند، با هدف بهبود بهره‌وری. گیت‌هاب کوپایلوت برای کسب‌وکارها (GitHub Copilot for Business) این قابلیت‌ها را به تیم‌های سازمانی گسترش می‌دهد. یک پروژه آزمایشی در اکسنچر (Accenture) با مشارکت کوپایلوت گزارش داد که بیش از ۸۰٪ از توسعه‌دهندگان با موفقیت این ابزار را پذیرفتند و ۹۵٪ اظهار داشتند که با کمک هوش مصنوعی از کدنویسی بیشتر لذت می‌برند. سایر شرکت‌های ابزار توسعه، مانند رپلیت (Replit)، ویژگی‌های کدکس مانند "توضیح کد" (Explain Code) را ادغام کرده‌اند که توضیحات ساده و قابل فهمی از بخش‌های کد ارائه می‌دهد.

کاربردهای آموزشی: ابزاری نوین برای یادگیری و تدریس

در آموزش، OpenAI Codex به عنوان یک سیستم تدریس هوشمند و دستیار کدنویسی در حال پذیرش است. این ابزار می‌تواند کد را از طریق دستورات زبان طبیعی تولید کند، مفاهیم برنامه‌نویسی را توضیح دهد و به سوالات مربوط به کد پاسخ دهد. این امر به یادگیرندگان اجازه می‌دهد تا به جای جزئیات نحوی، بر درک مفهومی تمرکز کنند.

دانش‌آموزان از Codex برای تولید مثال‌ها، رفع اشکالات و آزمایش راه‌حل‌های کدنویسی مختلف استفاده می‌کنند. یادگیرندگان خودآموز می‌توانند از آن به عنوان یک معلم خصوصی در دسترس استفاده کنند. مربیان از Codex برای ایجاد تمرینات کدنویسی سفارشی، تولید مثال‌های راه‌حل و ارائه توضیحات متناسب با سطوح مهارتی مختلف استفاده می‌کنند. این می‌تواند زمان مربی را برای تعامل متمرکزتر با دانش‌آموزان آزاد کند.

قابلیت "Explain Code" رپلیت، که توسط Codex پشتیبانی می‌شود، به مبتدیان در درک کدهای ناآشنا کمک می‌کند. برخی از مربیان Codex را در محیط‌های کلاسی معرفی کرده‌اند تا با اجازه دادن به دانش‌آموزان برای ایجاد برنامه‌های ساده از طریق دستورات، آنها را در برنامه‌نویسی مشارکت دهند. یک نمونه شامل ساخت بازی توسط دانش‌آموزان بود که هم پتانسیل خلاقانه و هم نیاز به بحث‌های اخلاقی را برجسته کرد، زیرا دانش‌آموزان همچنین تلاش کردند تا هوش مصنوعی را برای ایجاد محتوای نامناسب ترغیب کنند، که هوش مصنوعی در آن زمان بدون فیلترینگ اخلاقی آشکار این کار را انجام داد. کارشناسان پیشنهاد می‌کنند که برنامه‌های درسی کدنویسی ممکن است تکامل یابند تا شامل آموزش نحوه کار موثر با ابزارهای هوش مصنوعی، از جمله مهندسی پرامپت و بررسی کدهای تولید شده توسط هوش مصنوعی، شوند.

یکپارچه‌سازی با ابزارها و پلتفرم‌ها

یکپارچه‌سازی گسترده Codex با ابزارها و پلتفرم‌های توسعه موجود، پذیرش آن را تسهیل کرده است. تعبیه GitHub Copilot در محیط‌های توسعه یکپارچه (IDEs) مانند Visual Studio Code، JetBrains IDEs، Visual Studio 2022 و Neovim، کمک هوش مصنوعی بی‌درنگ را مستقیماً در محیط کدنویسی فراهم می‌کند.

API اوپن‌ای‌آی (OpenAI API) به سایر برنامه‌ها امکان می‌دهد تا قابلیت‌های Codex را در خود جای دهند. رابط خط فرمان OpenAI Codex (OpenAI Codex CLI) به توسعه‌دهندگان اجازه می‌دهد تا برای کارهایی مانند ایجاد ساختار اولیه برنامه‌ها یا اصلاح پروژه‌ها، از طریق خط فرمان با Codex تعامل داشته باشند. پلاگین‌های شخص ثالثی برای پلتفرم‌هایی مانند Jupyter Notebooks پدیدار شده‌اند که ویژگی‌هایی مانند تکمیل کد و تولید اسکریپت از طریق پرس‌وجوهای زبان طبیعی را ارائه می‌دهند. سرویس Azure OpenAI مایکروسافت شامل مدل‌های Codex است که به شرکت‌ها اجازه می‌دهد قابلیت‌های آن را تحت چارچوب انطباق و امنیت Azure، در نرم‌افزارهای داخلی خود یکپارچه کنند.

روندهای پذیرش و ملاحظات بازار

پذیرش دستیارهای کدنویسی هوش مصنوعی مانند Codex به سرعت رشد کرده است. تا سال ۲۰۲۳، گزارش‌ها نشان دادند که بیش از ۵۰٪ از توسعه‌دهندگان شروع به استفاده از ابزارهای توسعه با کمک هوش مصنوعی کرده‌اند. گزارش شده است که GitHub Copilot تا اوایل سال ۲۰۲۵ به بیش از ۱۵ میلیون کاربر رسیده است. این رشد رقابت را برانگیخته است، به طوری که شرکت‌هایی مانند آمازون (CodeWhisperer) و گوگل (Studio Bot) دستیارهای کد هوش مصنوعی خود را معرفی کرده‌اند.

مطالعات، افزایش بهره‌وری را گزارش کرده‌اند؛ تحقیقات گیت‌هاب با توسعه‌دهندگان Accenture نشان داد که استفاده از Copilot می‌تواند توسعه‌دهندگان را در کارهای خاص تا ۵۵٪ سریع‌تر کند، و اکثریت آن‌ها رضایت بهبود یافته‌ای را گزارش کرده‌اند. با این حال، بررسی دقیق در مورد تأثیر کد تولید شده توسط هوش مصنوعی بر کیفیت و نگهداری وجود دارد. یک تحلیل نشان داد که در حالی که ابزارهای هوش مصنوعی می‌توانند کدنویسی را تسریع کنند، ممکن است به افزایش "تغییرات مکرر" (بازنویسی‌های مکرر) کد و به طور بالقوه کاهش قابلیت استفاده مجدد کد نیز منجر شوند. نگرانی‌ها در مورد امنیت و صحت کد تولید شده توسط هوش مصنوعی همچنان پابرجا هستند و بر نیاز به بررسی انسانی تأکید می‌کنند. OpenAI اعلام کرده است که سیاست‌هایی را در Codex برای رد درخواست‌های کدنویسی مخرب و افزودن ویژگی‌های ردیابی، مانند استناد به اقدامات و نتایج آزمایش، پیاده‌سازی کرده است.

یک روند در حال توسعه، تغییر از تکمیل کد ساده به رفتار هوش مصنوعی خودمختارتر و "عاملیت‌محور" است. قابلیت عامل Codex در سال ۲۰۲۵ برای واگذاری وظایف ناهمزمان، نمونه‌ای از این امر است، جایی که توسعه‌دهندگان می‌توانند وظایف پیچیده را به هوش مصنوعی محول کنند تا به طور مستقل روی آن‌ها کار کند. گیت‌هاب همچنین یک ویژگی بررسی کد هوش مصنوعی را به Copilot معرفی کرده است، که گزارش شده است میلیون‌ها درخواست کشش (pull request) را به طور خودمختار در عرض چند هفته پس از راه‌اندازی آن بررسی کرده است. این نشان‌دهنده حرکتی به سمت مدیریت بخش‌های جامع‌تر چرخه عمر توسعه نرم‌افزار توسط هوش مصنوعی است، به طوری که مهندسان انسانی به طور بالقوه تمرکز خود را به طراحی سطح بالا، معماری و نظارت تغییر می‌دهند.

نمونه‌های موردی گویا

  • Superhuman: شرکت نوپای سرویس‌گیرنده ایمیل، Codex را برای تسریع مهندسی از طریق خودکارسازی وظایفی مانند افزایش پوشش تست و رفع باگ‌های جزئی، یکپارچه کرد. گزارش شده است که این امر به مدیران محصول اجازه داد تا تغییرات کوچک رابط کاربری را برای پیاده‌سازی توسط Codex، با بررسی مهندسان، توصیف کنند که منجر به چرخه‌های تکرار سریع‌تر شد.
  • Kodiak Robotics: شرکت وسایل نقلیه خودران Kodiak Robotics از Codex برای توسعه ابزارهای اشکال‌زدایی داخلی، بازسازی کد برای سیستم Kodiak Driver خود و تولید موارد تست استفاده می‌کند. همچنین به عنوان ابزاری دانشی برای مهندسان جدید جهت درک پایگاه کد پیچیده عمل می‌کند.
  • Accenture: یک ارزیابی سازمانی در مقیاس بزرگ از GitHub Copilot (که توسط Codex پشتیبانی می‌شود) در میان هزاران توسعه‌دهنده گزارش داد که ۹۵٪ از کدنویسی با کمک هوش مصنوعی بیشتر لذت بردند و ۹۰٪ از شغل خود رضایت بیشتری داشتند. این مطالعه همچنین کاهش زمان برای کدنویسی تکراری و افزایش در وظایف تکمیل شده را نشان داد.
  • Replit: پلتفرم کدنویسی آنلاین Replit، Codex را برای ارائه ویژگی‌هایی مانند "توضیح کد" (Explain Code) که توضیحات ساده‌ای برای قطعات کد تولید می‌کند، یکپارچه کرد. هدف از این کار کاهش زمان صرف شده توسط یادگیرندگان برای درک کدهای گیج‌کننده و عمل کردن به عنوان دستیار آموزشی خودکار بود.

این پیاده‌سازی‌ها کاربردهای متنوع Codex را نشان می‌دهند، از خودکارسازی وظایف مهندسی نرم‌افزار و کمک به انتقال دانش در سیستم‌های پیچیده گرفته تا اندازه‌گیری بهره‌وری سازمانی و پشتیبانی از محیط‌های آموزشی. یک موضوع مشترک، استفاده از Codex برای تکمیل مهارت‌های انسانی است، به طوری که هوش مصنوعی وظایف کدنویسی خاصی را انجام می‌دهد در حالی که انسان‌ها راهنمایی، بررسی و بر حل مسائل گسترده‌تر تمرکز می‌کنند.

درک تعامل کاربران با هوش مصنوعی نقش‌آفرین

· 4 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

ظهور هوش مصنوعی مبتنی بر شخصیت و عوامل نقش‌آفرین، نشان‌دهنده یک تغییر چشمگیر در تعامل انسان و کامپیوتر است. کاربران در سراسر جهان به دلایل متعددی، از همدمی گرفته تا کاوش خلاقانه، به طور فزاینده‌ای با این شخصیت‌های دیجیتال درگیر می‌شوند. این تحلیل به بررسی ظرایف این تعاملات می‌پردازد و انگیزه‌های کاربران، الگوهای تعامل، چالش‌های رایج و مسیرهای بهبود این فناوری‌های در حال تکامل را بررسی می‌کند.

درک تعامل کاربران با هوش مصنوعی نقش‌آفرین

چه کسانی درگیر می‌شوند و چه چیزی آن‌ها را سوق می‌دهد؟

طیف متنوعی از افراد به شخصیت‌های هوش مصنوعی جذب می‌شوند. از نظر جمعیتی، کاربران از نوجوانانی که در حال گذراندن مراحل اجتماعی هستند تا بزرگسالانی که به دنبال حمایت عاطفی یا فضاهای خلاقانه می‌باشند، را در بر می‌گیرد. گروه‌های کاربری کلیدی عبارتند از:

  • جویندگان همدمی نوجوان: اغلب در سنین ۱۳ تا ۱۹ سال، این کاربران همدم‌های هوش مصنوعی را دوستانی بدون قضاوت می‌یابند که راهی برای مقابله با تنهایی یا اضطراب اجتماعی ارائه می‌دهند. آن‌ها همچنین در نقش‌آفرینی‌های مبتنی بر طرفداری (فندوم) شرکت می‌کنند.
  • جوانان و نقش‌آفرینان خلاق: عمدتاً در سنین ۱۸ تا ۳۴ سال، این گروه از هوش مصنوعی برای سرگرمی، نقش‌آفرینی‌های داستانی پیچیده، داستان‌سرایی مشارکتی و غلبه بر موانع خلاقیت استفاده می‌کنند.
  • جویندگان همدمی (بزرگسالان تنها): بزرگسالان در طیف وسیعی از سنین (۲۰ تا ۷۰+ سال) به هوش مصنوعی روی می‌آورند تا خلاءهای اجتماعی یا عاطفی را پر کنند و هوش مصنوعی را به عنوان یک محرم اسرار، دوست یا حتی شریک عاطفی در نظر می‌گیرند.
  • کاربران حمایت از سلامت روان و عاطفی: افرادی که با اضطراب، افسردگی یا سایر چالش‌های سلامت روان دست و پنجه نرم می‌کنند، از شخصیت‌های هوش مصنوعی به عنوان نوعی خوددرمانی استفاده می‌کنند و از در دسترس بودن و صبر مداوم آن‌ها قدردانی می‌کنند.
  • گیمرها و علاقه‌مندان به فندوم: این بخش از شخصیت‌های هوش مصنوعی به عنوان یک رسانه سرگرمی، شبیه به بازی‌های ویدیویی یا داستان‌های تعاملی طرفداری، با تمرکز بر چالش، سرگرمی و سناریوهای غوطه‌ورکننده استفاده می‌کند.

این شخصیت‌ها اغلب با یکدیگر همپوشانی دارند. محرک‌های رایج برای پذیرش ناشی از نیازهای عاطفی مانند تنهایی و دلشکستگی، تمایل به سرگرمی یا همکاری خلاقانه، کنجکاوی ساده در مورد فناوری هوش مصنوعی، یا تأثیر جوامع آنلاین و تبلیغات دهان به دهان است.

الگوهای تعامل: کاربران چگونه درگیر می‌شوند؟

تعامل با شخصیت‌های هوش مصنوعی چندوجهی است و شامل انواع مختلف شخصیت‌ها و عادات استفاده می‌شود:

  • کهن‌الگوهای شخصیت: کاربران با هوش مصنوعی به عنوان شرکای عاطفی، دوستان، شخصیت‌های داستانی از رسانه‌های محبوب، شخصیت‌های تاریخی، شخصیت‌های اصلی خودساخته، یا حتی به عنوان شبه‌معلم و دستیاران مبتنی بر وظیفه تعامل می‌کنند.
  • فراوانی و عمق استفاده: تعامل می‌تواند از بررسی‌های گاه به گاه تا جلسات روزانه طولانی و غوطه‌ورکننده متغیر باشد. برخی هوش مصنوعی را برای تنظیم عاطفی در روال روزانه خود ادغام می‌کنند، در حالی که برخی دیگر در طول رویدادهای عاطفی خاص یا دوره‌های خلاقانه، استفاده انفجاری از آن نشان می‌دهند. کاربران ممکن است بین چندین شخصیت جابجا شوند یا روابط طولانی‌مدت و منحصر به فرد با هوش مصنوعی برقرار کنند.
  • ویژگی‌های ارزشمند: مکالمه طبیعی، شخصیت ثابت و حافظه قابل اعتماد بسیار ارزشمند هستند. ابزارهای شخصی‌سازی، که به کاربران امکان می‌دهد شخصیت‌ها و ظاهر هوش مصنوعی را شکل دهند، نیز محبوب هستند. ویژگی‌های چندوجهی مانند صدا و آواتار می‌توانند حس حضور را برای برخی عمیق‌تر کنند. توانایی ویرایش یا بازتولید پاسخ‌های هوش مصنوعی، حس کنترل و ایمنی را فراهم می‌کند که در تعاملات انسانی وجود ندارد.
  • رفتارهای قابل توجه: یک مشاهده مهم، تمایل به وابستگی عاطفی و انسان‌انگاری است، جایی که کاربران احساسات انسانی را به هوش مصنوعی خود نسبت می‌دهند. برعکس، برخی کاربران در "عبور از محدودیت‌ها" شرکت می‌کنند و سعی در دور زدن فیلترهای محتوا یا کاوش مرزهای هوش مصنوعی دارند. مشارکت فعال در جوامع آنلاین برای بحث در مورد تجربیات و به اشتراک گذاشتن نکات نیز رایج است.

پیمایش در مرزهای دیجیتال: چالش‌ها و نقاط دردناک

با وجود جذابیتشان، پلتفرم‌های هوش مصنوعی مبتنی بر شخصیت چندین چالش را به همراه دارند:

  • حافظه و حفظ زمینه: یک ناامیدی اصلی، حافظه ناسازگار هوش مصنوعی است که می‌تواند غوطه‌وری را از بین ببرد و تداوم تعاملات یا روابط بلندمد

معماری سیستم‌های عامل گیت‌هاب کوپایلوت، کرسر، و ویندسرف

· 43 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

معماری سیستم‌های عامل هوشمند GitHub Copilot، Cursor، و Windsurf

در سال‌های اخیر، چندین محصول دستیار برنامه‌نویسی هوش مصنوعی، مانند GitHub Copilot، Cursor، و Windsurf ظهور کرده‌اند. پیاده‌سازی‌های آن‌ها همگی مفهوم "عامل هوشمند" (intelligent agent) را معرفی می‌کنند که به هوش مصنوعی اجازه می‌دهد تا به طور فعالانه‌تری در کارهای کدنویسی کمک کند. این مقاله یک بررسی عمیق از ساختار سیستم عامل هوشمند این محصولات را از منظر معماری مهندسی ارائه می‌دهد، از جمله فلسفه طراحی معماری، تجزیه و برنامه‌ریزی وظایف، استراتژی‌های فراخوانی مدل، مدیریت وضعیت زمینه، مکانیزم‌های توسعه افزونه، و مبادلات و نوآوری‌های کلیدی در طراحی‌های مربوطه آن‌ها. محتوای زیر عمدتاً بر اساس وبلاگ‌های رسمی مهندسی، مقالات توسعه‌دهندگان پروژه، و مواد فنی مرتبط است.

معماری ایجنت گیت‌هاب کوپایلوت

فلسفه طراحی معماری: گیت‌هاب کوپایلوت در ابتدا به عنوان "برنامه‌نویس جفت هوش مصنوعی" برای توسعه‌دهندگان معرفی شد و اکنون با حالت "ایجنت" خود، این مفهوم را گسترش داده است. سیستم ایجنت آن مجموعه‌ای از ایجنت‌های مستقل نیست، بلکه یک ایجنت هوشمند تعبیه‌شده است که می‌تواند در مکالمات چند مرحله‌ای و اجرای وظایف چندگامی شرکت کند و از ورودی‌های چندوجهی (مانند استفاده از مدل‌های بینایی برای تفسیر اسکرین‌شات‌ها) پشتیبانی کند. کوپایلوت بر کمک هوش مصنوعی تأکید دارد، نه جایگزینی توسعه‌دهندگان. در حالت ایجنت، بیشتر شبیه یک مهندس خودکار در یک تیم عمل می‌کند، وظایف محول‌شده را می‌پذیرد، به طور خودکار کد می‌نویسد، اشکال‌زدایی می‌کند و نتایج را از طریق درخواست‌های ادغام (Pull Requests) ارسال می‌کند. این ایجنت می‌تواند از طریق رابط چت یا با اختصاص یک گیت‌هاب ایشو (GitHub Issue) به کوپایلوت فعال شود.

تجزیه و برنامه‌ریزی وظایف: ایجنت کوپایلوت در تجزیه وظایف پیچیده نرم‌افزاری به زیروظایف و تکمیل آن‌ها یک به یک، با استفاده از یک فرآیند استدلال داخلی مشابه زنجیره تفکر (Chain-of-Thought)، عالی عمل می‌کند. این ایجنت به طور مکرر چرخه "تحلیل مشکل ← اجرای تغییرات کد یا دستورات ← تأیید نتایج" را تکرار می‌کند تا زمانی که الزامات کاربر برآورده شود. به عنوان مثال، در حالت ایجنت، کوپایلوت نه تنها مراحل مشخص‌شده توسط کاربر را اجرا می‌کند، بلکه به طور ضمنی مراحل اضافی مورد نیاز برای دستیابی به هدف اصلی را استنتاج کرده و به طور خودکار اجرا می‌کند. اگر خطاهای کامپایل یا شکست تست‌ها در طول فرآیند رخ دهد، ایجنت خود خطاها را شناسایی و رفع می‌کند و دوباره تلاش می‌کند، بنابراین توسعه‌دهندگان مجبور نیستند پیام‌های خطا را به طور مکرر کپی و به عنوان پرامپت (prompt) جای‌گذاری کنند. یک وبلاگ VS Code چرخه کاری آن را اینگونه خلاصه می‌کند: ایجنت کوپایلوت به طور خودکار زمینه و فایل‌های مرتبط برای ویرایش را تعیین می‌کند، تغییرات کد و دستورات برای اجرا را پیشنهاد می‌دهد، صحت ویرایش‌ها یا خروجی ترمینال را نظارت می‌کند و به طور مداوم تکرار می‌کند تا وظیفه کامل شود. این اجرای خودکار چند مرحله‌ای به کوپایلوت اجازه می‌دهد تا انواع وظایف، از ایجاد یک برنامه ساده تا بازسازی گسترده در چندین فایل را مدیریت کند.

استراتژی فراخوانی مدل: مدل‌های پشت گیت‌هاب کوپایلوت در ابتدا Codex از OpenAI بودند که اکنون به یک معماری چندمدلی قدرتمندتر ارتقا یافته‌اند. کوپایلوت به کاربران اجازه می‌دهد تا مدل‌های پایه مختلفی را در "گزینه‌های مدل" انتخاب کنند، مانند GPT-4 از OpenAI (نام کد داخلی gpt-4o) و نسخه ساده‌شده آن، Claude 3.5 از Anthropic (نام کد Sonnet)، و جدیدترین Gemini 2.0 Flash از گوگل، در میان دیگران. این پشتیبانی چندمدلی به این معنی است که کوپایلوت می‌تواند منابع مدل را بر اساس الزامات وظیفه یا ترجیحات کاربر تغییر دهد. در قابلیت Copilot Edits (ویرایش چندفایلی)، گیت‌هاب همچنین از یک معماری دومدلی برای بهبود کارایی استفاده می‌کند: ابتدا، "مدل بزرگ" انتخاب‌شده یک برنامه ویرایش اولیه با زمینه کامل تولید می‌کند، سپس یک نقطه پایانی تخصصی "رمزگشایی گمانه‌زنانه" (speculative decoding) به سرعت این تغییرات را اعمال می‌کند. رمزگشای گمانه‌زنانه را می‌توان به عنوان یک مدل سبک‌وزن یا موتور قوانین در نظر گرفت که نتایج ویرایش را در حالی که مدل بزرگ در حال بررسی تغییرات کد است، از پیش تولید می‌کند، در نتیجه تأخیر را کاهش می‌دهد. به طور خلاصه، استراتژی مدل کوپایلوت این است که چندین مدل زبانی بزرگ (LLM) پیشرفته را در فضای ابری ادغام کند، که برای سناریوهای مختلف بهینه‌سازی شده‌اند، و سرعت پاسخ و دقت را از طریق ابزارهای مهندسی (پایپ‌لاین دومدلی) متعادل کند.

مدیریت وضعیت و حفظ زمینه: ایجنت کوپایلوت تأکید زیادی بر استفاده از زمینه توسعه دارد. از آنجایی که ارائه مستقیم کل کد مخزن به عنوان ورودی به مدل‌های بزرگ غیرعملی است، کوپایلوت از یک استراتژی تولید تقویت‌شده با بازیابی (RAG) استفاده می‌کند: این ایجنت محتوای مرتبط را در مخزن با استفاده از ابزارهایی مانند GitHub Code Search جستجو می‌کند و قطعه کدهای بازیابی‌شده را به صورت پویا به زمینه مدل تزریق می‌کند. هنگامی که ایجنت شروع به کار می‌کند، کد پروژه را در یک محیط ایزوله کلون می‌کند و ابتدا ساختار پایگاه کد را تحلیل می‌کند و خلاصه‌های لازم را برای صرفه‌جویی در توکن‌ها تولید می‌کند. به عنوان مثال، یک پرامپت که توسط کوپایلوت ساخته می‌شود ممکن است شامل "خلاصه ساختار فایل پروژه + محتوای فایل کلیدی + درخواست کاربر" باشد. این به مدل اجازه می‌دهد تا هنگام تولید راه‌حل‌ها، تصویر کلی را بدون تجاوز از محدودیت‌های طول زمینه درک کند. در طول مکالمات، کوپایلوت همچنین تاریخچه جلسه (مانند دستورالعمل‌هایی که قبلاً توسط کاربر در چت ارائه شده است) را ردیابی می‌کند تا تداوم را حفظ کند. همزمان، کوپایلوت به طور عمیق با پلتفرم گیت‌هاب یکپارچه شده است و به آن اجازه می‌دهد تا از توضیحات ایشوها، بحث‌های مربوط به درخواست‌های ادغام (PR) و غیره به عنوان زمینه اضافی استفاده کند. به طور خاص، اگر مخزن دارای فایل‌های پیکربندی باشد که استانداردهای کدنویسی یا دستورالعمل‌های قبلی برای استفاده از هوش مصنوعی را مشخص می‌کنند، ایجنت نیز به این دستورالعمل‌های سفارشی مخزن پایبند خواهد بود. مهم است که توجه داشته باشیم که کوپایلوت خود حافظه بلندمدت از کد کاربر ندارد – این ایجنت به طور خودکار وضعیت را فراتر از هر جلسه برای جلسه بعدی ذخیره نمی‌کند (مگر اینکه توسط کاربر در مستندات به صورت سخت‌کد شده باشد). با این حال، از طریق ابزارهای ایشو/درخواست ادغام گیت‌هاب، کاربران می‌توانند به طور مؤثر توضیحات وظایف و اسکرین‌شات‌های دائمی را به ایجنت ارائه دهند، که می‌توان آن را به عنوان وسیله‌ای برای حمل زمینه در نظر گرفت.

سیستم پلاگین و مکانیسم توسعه: ایجنت گیت‌هاب کوپایلوت عملیات را بر روی IDE و محیط خارجی از طریق فراخوانی ابزارها (Tool Use) انجام می‌دهد. از یک سو، در محیط‌های محلی یا Codespaces، کوپایلوت می‌تواند APIهای ارائه شده توسط افزونه‌های VS Code را برای انجام عملیاتی مانند خواندن فایل‌ها، باز کردن ویرایشگرها، درج قطعه کد و اجرای دستورات ترمینال فراخوانی کند. از سوی دیگر، گیت‌هاب پروتکل زمینه مدل (Model Context Protocol - MCP) را برای گسترش "بینایی" و قابلیت‌های ایجنت معرفی کرده است. MCP امکان پیکربندی "سرورهای منابع" خارجی را فراهم می‌کند و ایجنت می‌تواند داده‌ها یا عملیات اضافی را از طریق یک رابط استاندارد درخواست کند. به عنوان مثال، گیت‌هاب به طور رسمی سرور MCP خود را ارائه می‌دهد که به ایجنت اجازه می‌دهد اطلاعات بیشتری در مورد مخزن فعلی (مانند نتایج جستجوی کد، ویکی پروژه و غیره) به دست آورد. مکانیسم MCP از اشخاص ثالث نیز پشتیبانی می‌کند: تا زمانی که آن‌ها رابط MCP را پیاده‌سازی کنند، ایجنت می‌تواند متصل شود، مانند فراخوانی سرویس‌های پرس‌وجوی پایگاه داده یا ارسال درخواست‌های HTTP. ایجنت کوپایلوت در حال حاضر دارای برخی قابلیت‌های چندوجهی است. با یکپارچه‌سازی با مدل‌های بینایی، می‌تواند اسکرین‌شات‌ها، نمودارهای طراحی و سایر تصاویر پیوست‌شده توسط کاربران در ایشوها را به عنوان ورودی کمکی تجزیه کند. این بدان معناست که هنگام اشکال‌زدایی مشکلات UI یا بازتولید خطاها، توسعه‌دهندگان می‌توانند اسکرین‌شات‌ها را به کوپایلوت ارائه دهند، و ایجنت می‌تواند "از روی تصاویر صحبت کند" تا پیشنهادات اصلاح کد مربوطه را ارائه دهد. علاوه بر این، پس از تکمیل یک وظیفه، ایجنت کوپایلوت به طور خودکار تغییرات را از طریق گیت (Git) کامیت می‌کند و یک درخواست ادغام پیش‌نویس (Draft PR) باز می‌کند، سپس توسعه‌دهندگان مرتبط را منشن (@mentions) می‌کند تا درخواست بازبینی کند. نظرات و بازخوردهای بازبینان (مانند درخواست اصلاح یک پیاده‌سازی خاص) نیز توسط ایجنت خوانده می‌شوند و به عنوان دستورالعمل‌های جدید عمل می‌کنند و دور بعدی به‌روزرسانی‌های کد را آغاز می‌کنند. کل فرآیند شبیه همکاری توسعه‌دهندگان انسانی است: ایجنت هوش مصنوعی کد را ارسال می‌کند ← انسان بازبینی و بازخورد می‌دهد ← ایجنت هوش مصنوعی اصلاح می‌کند، و اطمینان حاصل می‌شود که انسان‌ها همیشه کنترل را در دست دارند.

موازنه و نوآوری‌های کلیدی طراحی: سیستم ایجنت گیت‌هاب کوپایلوت به طور کامل از اکوسیستم پلتفرم گیت‌هاب موجود استفاده می‌کند، که ویژگی مهم آن است. از یک سو، این ایجنت محیط اجرای کد را بر روی کانتینرهای ابری گیت‌هاب اکشنز (GitHub Actions) ایجاد می‌کند و به ایزولاسیون و مقیاس‌پذیری خوبی دست می‌یابد. "پروژه پاداوان" (Project Padawan) نام کد این معماری است که از ساخت یک زیرساخت اجرای جدید از ابتدا جلوگیری می‌کند و به جای آن بر روی یک سیستم CI/CD بالغ بنا می‌شود. از سوی دیگر، کوپایلوت موازنه‌های سخت‌گیرانه‌ای را از نظر امنیت انجام می‌دهد: به طور پیش‌فرض، ایجنت فقط می‌تواند کد را به شاخه‌های تازه ایجاد شده پوش (push) کند، نمی‌تواند مستقیماً شاخه اصلی را تغییر دهد، و درخواست‌های ادغام (PR) فعال‌شده باید قبل از ادغام توسط دیگران تأیید شوند، و پایپ‌لاین‌های CI قبل از تأیید متوقف می‌شوند. این استراتژی‌ها تضمین می‌کنند که معرفی اتوماسیون هوش مصنوعی سیستم بازبینی و دروازه‌های انتشار موجود تیم را مختل نمی‌کند. پیشنهاد پروتکل زمینه مدل (Model Context Protocol) را می‌توان به عنوان یک نوآوری مهندسی مهم برای کوپایلوت در نظر گرفت – این پروتکل یک استاندارد باز برای ایجنت‌های LLM برای دسترسی به ابزارها/داده‌های خارجی تعریف می‌کند، که امکان ادغام بی‌درنگ منابع داده مختلف، هم در داخل و هم در خارج از گیت‌هاب، را در پرامپت‌های هوش مصنوعی در آینده فراهم می‌کند. علاوه بر این، ایجنت کوپایلوت لاگ‌های تفکر (لاگ‌های جلسه) را در طول اجرا ثبت می‌کند، از جمله مراحلی که برای فراخوانی ابزارها و خروجی‌هایی که تولید می‌کند، و این سوابق را به توسعه‌دهنده ارائه می‌دهد. این شفافیت به کاربران اجازه می‌دهد تا "افکار" و اقدامات ایجنت را بازبینی کنند، که اشکال‌زدایی و ایجاد اعتماد را تسهیل می‌کند. به طور کلی، گیت‌هاب کوپایلوت ایجنت‌های هوش مصنوعی را در مراحل مختلف چرخه عمر توسعه (کدنویسی -> ارسال درخواست ادغام (PR) -> بازبینی کد) تعبیه می‌کند، و از طریق مجموعه‌ای از تصمیمات معماری، ادغام بی‌درنگ اتوماسیون با گردش کار موجود را محقق می‌سازد.

معماری عامل Cursor

فلسفه طراحی معماری: Cursor یک ابزار کدنویسی مبتنی بر هوش مصنوعی است که توسط استارتاپ Anysphere توسعه یافته است. این ابزار اساساً یک ویرایشگر کد (بر اساس VS Code اصلاح شده) است که به طور عمیق با یک دستیار هوش مصنوعی یکپارچه شده است. Cursor دو حالت تعامل اصلی ارائه می‌دهد: دستیار چت و عامل مستقل. در حالت مکالمه عادی، به عنوان یک دستیار کد سنتی عمل می‌کند، به سؤالات پاسخ می‌دهد یا کد را بر اساس دستورالعمل‌ها تولید می‌کند؛ هنگامی که به حالت عامل (که با نام "Composer" نیز شناخته می‌شود) تغییر می‌کند، Cursor می‌تواند به طور فعال مجموعه‌ای از عملیات را از طرف توسعه‌دهنده اجرا کند. این معماری به کاربران آزادی انتخاب می‌دهد: وظایف ساده را می‌توان با پرسیدن خط به خط در حالت دستیار انجام داد، در حالی که وظایف پیچیده یا تکراری را می‌توان با فراخوانی عامل به صورت دسته‌ای پردازش کرد. Cursor در حال حاضر عمدتاً بر کمک در حوزه متن (کد) تمرکز دارد و بر ورودی/خروجی چندوجهی تأکید نمی‌کند (اگرچه قابلیت ورودی صوتی را فراهم می‌کند که گفتار را برای پرامپت‌ها به متن تبدیل می‌کند). مشابه Copilot، سیستم عامل Cursor نیز به عنوان یک عامل هوشمند واحد به صورت سریالی عمل می‌کند، نه چندین عامل که به صورت موازی کار می‌کنند. با این حال، ویژگی متمایز آن تأکید بر همکاری انسان و هوش مصنوعی است: در حالت عامل، هوش مصنوعی تا حد امکان اقدامات زیادی را انجام می‌دهد، اما در مجموع همچنان به توسعه‌دهندگان اجازه می‌دهد در هر زمان مداخله کرده و کنترل را به دست بگیرند، به جای اینکه برای مدت طولانی کاملاً بدون نظارت اجرا شود.

تجزیه و تحلیل و برنامه‌ریزی وظیفه: در حالت عامل Cursor، هوش مصنوعی می‌تواند وظایف پیچیده بین‌فایلی را مدیریت کند، اما طراحی به سمت سبک درخواست گام به گام متمایل است. پس از دریافت یک دستورالعمل سطح بالا از کاربر، عامل به طور مستقل قطعه کدهای مرتبط را جستجو می‌کند، فایل‌هایی را که نیاز به ویرایش دارند باز می‌کند، برنامه‌های اصلاح را تولید می‌کند و حتی دستورات تست/ساخت را برای تأیید اثر اجرا می‌کند. با این حال، برخلاف عوامل Copilot یا Windsurf، عامل Cursor معمولاً پس از تکمیل یک پیشنهاد اولیه متوقف می‌شود و منتظر بررسی کاربر و دستورالعمل‌های بیشتر می‌ماند. این بدان معناست که عامل Cursor عموماً به طور مداوم و مکرر خود را بهبود نمی‌بخشد مگر اینکه یک پرامپت جدید از کاربر دریافت کند. به عنوان مثال، اگر از Cursor بخواهید یک بازسازی بین‌پروژه‌ای را انجام دهد، تمام مکان‌هایی را که نیاز به اصلاح دارند جمع‌آوری کرده و یک diff برای هر فایل برای بررسی کاربر تولید می‌کند؛ در این مرحله، کاربر تصمیم می‌گیرد کدام تغییرات را بپذیرد و اعمال کند. اگر این تغییرات مشکلات جدیدی ایجاد کنند، Cursor به طور خودسرانه به اصلاح ادامه نمی‌دهد مگر اینکه کاربر درخواست‌های بیشتری مانند "مشکلات ظاهر شده را برطرف کن" را مطرح کند. این مکانیسم نظارت انسانی را در نقاط تصمیم‌گیری حیاتی تضمین می‌کند و از سرکش شدن هوش مصنوعی جلوگیری می‌کند. با این حال، این بدان معناست که عامل Cursor فاقد استقلال برای برنامه‌ریزی زنجیره طولانی است و برای تکمیل حلقه‌های بسته پیچیده به راهنمایی گام به گام انسانی نیاز دارد. برای بهبود جزئی استقلال مداوم، تیم Cursor برخی ویژگی‌های تکراری را نیز به سیستم عامل اضافه کرده است. به عنوان مثال، سعی می‌کند کد را کامپایل و اجرا کند و خطاها را بگیرد، برخی مشکلات ساده مانند خطاهای نحوی یا lint را به طور خودکار برطرف می‌کند، اما معمولاً پس از چند تلاش متوقف می‌شود و کنترل را به کاربر بازمی‌گرداند. توسعه‌دهندگان مشاهده کرده‌اند که عامل Cursor در بازسازی محلی یا تغییرات با دامنه محدود بسیار کارآمد عمل می‌کند، اما برای تغییرات گسترده، اغلب نیاز دارد که کاربر به صورت بخش‌بندی شده پرامپت دهد و وظیفه را گام به گام تکمیل کند. در مجموع، Cursor عامل را به عنوان یک "دستیار اجرای هوشمند" قرار می‌دهد تا یک ربات برنامه‌نویسی خودکار همه‌کاره؛ برنامه‌ریزی وظیفه آن به سمت اجرای کوتاه‌مدت، گزارش‌دهی به موقع و اجازه دادن به انسان برای تصمیم‌گیری در مورد گام بعدی متمایل است.

استراتژی فراخوانی مدل: Cursor مدل‌های زبان بزرگ خود را آموزش نمی‌دهد؛ بلکه استراتژی یکپارچه‌سازی APIهای شخص ثالث را اتخاذ می‌کند. کاربران می‌توانند کلیدهای API را از فروشندگانی مانند OpenAI یا Anthropic در Cursor پیکربندی کنند، و سپس بک‌اند Cursor مدل بزرگ مربوطه را از طرف کاربر فراخوانی می‌کند. صرف نظر از اینکه کاربر کدام ارائه‌دهنده مدل را انتخاب می‌کند، تمام درخواست‌های هوش مصنوعی از سرور خود Cursor عبور خواهند کرد: برنامه محلی، زمینه ویرایشگر و سؤالات کاربر را بسته‌بندی کرده و به ابر ارسال می‌کند، سرور Cursor پرامپت کامل را مونتاژ کرده و مدل را فراخوانی می‌کند، و سپس نتایج را به ویرایشگر بازمی‌گرداند. این معماری بهینه‌سازی پرامپت‌ها و مدیریت یکپارچه وضعیت‌های جلسه را برای Cursor تسهیل می‌کند، اما همچنین به این معنی است که باید به صورت آنلاین استفاده شود و عملکردهای اصلی هوش مصنوعی در حالت آفلاین در دسترس نیستند. برای ملاحظات هزینه توسعه‌دهنده، Cursor از کاربران پشتیبانی می‌کند تا از سهمیه API خود استفاده کنند (بنابراین صورت‌حساب فراخوانی مدل به کاربر می‌رسد)، اما حتی در این صورت، درخواست‌ها همچنان برای عملیاتی مانند بازیابی کد امبدینگ و قالب‌بندی پاسخ از سرور رسمی عبور می‌کنند. از نظر انتخاب مدل، Cursor عموماً چند مدل اصلی را برای انتخاب ارائه می‌دهد (مانند GPT-4، GPT-3.5، Claude 2 و غیره)؛ کاربران می‌توانند یکی را ترجیح دهند، اما نمی‌توانند به مدل‌هایی که توسط Cursor پشتیبانی نمی‌شوند دسترسی پیدا کنند. در مقابل، سیستم‌هایی مانند Windsurf اجازه می‌دهند موتور زیرین جایگزین شود، در حالی که Cursor بسته‌تر است و به‌روزرسانی‌ها و تنظیمات مدل عمدتاً توسط تیم رسمی کنترل می‌شود. علاوه بر این، Cursor راه‌حل‌های استقرار محلی مانند Copilot Enterprise ندارد و مدل‌های متن‌باز را نیز یکپارچه نمی‌کند – کاملاً سرویس ابری محور است، بنابراین می‌تواند به سرعت با آخرین نسخه‌های مدل بزرگ همگام شود، اما همچنین نیاز دارد که کاربران به پردازش ابری آن اعتماد کرده و از سیاست‌های حریم خصوصی مربوطه پیروی کنند. لازم به ذکر است که Cursor یک "حالت تفکر" (Thinking mode) ارائه می‌دهد؛ طبق بازخورد کاربران، فعال کردن آن پاسخ‌های هوش مصنوعی را عمیق‌تر و دقیق‌تر می‌کند، که احتمالاً به معنای تغییر به یک مدل قدرتمندتر یا تنظیمات پرامپت خاص است، اما جزئیات پیاده‌سازی خاص توسط تیم رسمی توضیح داده نشده است.

مدیریت وضعیت و حفظ زمینه: برای افزایش درک خود از کل پروژه، Cursor کدبیس را به صورت محلی یا در ابر پیش‌پردازش می‌کند: بردارهای امبدینگ را برای تمام فایل‌ها محاسبه کرده و یک فهرست معنایی برای پشتیبانی از جستجوی معنایی و تطابق مرتبطی می‌سازد. به طور پیش‌فرض، هنگامی که یک پروژه جدید باز می‌شود، Cursor به طور خودکار قطعه کدهای موجود را به صورت دسته‌ای به سرور ابری آپلود می‌کند تا امبدینگ‌ها را تولید کرده و ذخیره کند (فقط بردارهای امبدینگ و هش فایل‌ها را ذخیره می‌کند، نه کد متن ساده). به این ترتیب، هنگامی که کاربران سؤالاتی در مورد کد می‌پرسند، Cursor می‌تواند فایل‌ها یا قطعه کدهای مرتبط را در فضای امبدینگ جستجو کرده و محتوای آن‌ها را استخراج کند تا برای مرجع به مدل ارائه دهد، بدون اینکه مجبور باشد کل کدبیس را به پرامپت وارد کند. با این حال، به دلیل پنجره زمینه محدود مدل (هزاران تا ده‌ها هزار توکن)، استراتژی Cursor تمرکز بر زمینه فعلی است: یعنی عمدتاً اجازه می‌دهد مدل بر فایل در حال ویرایش توسط کاربر، بخش کد انتخاب شده، یا قطعه کدهایی که کاربر فعالانه ارائه کرده است، تمرکز کند. Cursor یک نقطه ورودی "کدبیس شما را می‌شناسد" (Knows your codebase) دارد که به شما امکان می‌دهد در مورد محتوای فایل‌های باز نشده سؤال کنید؛ این اساساً یک جستجوی معنایی را در پس‌زمینه انجام می‌دهد و محتوای مرتبط یافت شده را در پرامپت وارد می‌کند. به عبارت دیگر، اگر می‌خواهید هوش مصنوعی یک قطعه کد خاص را در نظر بگیرد، معمولاً باید آن فایل را باز کنید یا آن را در مکالمه جای‌گذاری کنید؛ در غیر این صورت، Cursor به طور پیش‌فرض محتوای فایل "نامربوط" زیادی را به مدل نمی‌دهد. این مدیریت زمینه تضمین می‌کند که پاسخ‌ها دقیقاً متمرکز هستند، اما ممکن است ارتباطات ضمنی بین‌فایلی در پروژه را از دست بدهد، مگر اینکه کاربر متوجه شود و هوش مصنوعی را برای بازیابی آن‌ها پرامپت کند. برای حل مشکل حافظه بلندمدت، Cursor مکانیسم قوانین پروژه (Project Rules) را فراهم می‌کند. توسعه‌دهندگان می‌توانند فایل‌های .cursor/rules/*.mdc را برای ثبت دانش مهم پروژه، استانداردهای کدنویسی یا حتی دستورالعمل‌های خاص ایجاد کنند، و Cursor به طور خودکار این قوانین را به عنوان بخشی از پرامپت سیستمی در هر بار شروع جلسه بارگذاری می‌کند. به عنوان مثال، می‌توانید یک قانون مانند "تمام توابع API باید لاگ شوند" را ایجاد کنید، و Cursor هنگام تولید کد از این قرارداد پیروی خواهد کرد – برخی کاربران گزارش داده‌اند که با انباشت مداوم تجربه پروژه در فایل‌های قوانین، درک Cursor و سازگاری آن با پروژه به طور قابل توجهی بهبود می‌یابد. این فایل‌های قوانین معادل حافظه بلندمدتی هستند که توسط توسعه‌دهنده به عامل داده می‌شود و توسط انسان نگهداری و به‌روزرسانی می‌شوند (همچنین می‌توان از Cursor خواست که "نتایج این مکالمه را به قوانین اضافه کند"). علاوه بر این، Cursor از ادامه زمینه تاریخچه مکالمه پشتیبانی می‌کند: در یک جلسه، سؤالات قبلی پرسیده شده توسط کاربر و پاسخ‌های ارائه شده توسط Cursor به عنوان بخشی از زنجیره مکالمه به مدل منتقل می‌شوند و از سازگاری در ارتباطات چندنوبتی اطمینان حاصل می‌کنند. با این حال، Cursor در حال حاضر به طور خودکار مکالمات قبلی را در جلسات مختلف به خاطر نمی‌سپارد (مگر اینکه در فایل‌های قوانین ذکر شده ذخیره شوند)؛ هر جلسه جدید با قوانین پروژه + زمینه فعلی از نو شروع می‌شود.

سیستم پلاگین و مکانیسم توسعه: عامل Cursor می‌تواند عملیات مشابه Copilot را فراخوانی کند، اما از آنجا که Cursor خود یک IDE کامل است، یکپارچگی ابزار آن بیشتر داخلی است. به عنوان مثال، Cursor ابزارهایی مانند open_file، read_file، edit_code، run_terminal و غیره را تعریف می‌کند و هدف و نحوه استفاده از آن‌ها را به تفصیل در پرامپت سیستمی توضیح می‌دهد. این توضیحات بارها توسط تیم تنظیم شده‌اند تا اطمینان حاصل شود که LLM می‌داند چه زمانی از ابزار مناسب در زمینه مناسب استفاده کند. وبلاگ رسمی Anthropic زمانی اشاره کرد که طراحی پرامپت‌های مؤثر برای آموزش نحوه استفاده از ابزارها به یک مدل، خود یک هنر است، و Cursor به وضوح تلاش زیادی در این زمینه کرده است. به عنوان مثال، Cursor به صراحت در پرامپت سیستمی بیان می‌کند: "قطعه کدهای کامل را مستقیماً به کاربر خروجی ندهید؛ در عوض، تغییرات را از طریق edit_tool ارسال کنید" تا از دور زدن ابزار توسط هوش مصنوعی و چاپ مستقیم بلوک‌های بزرگ متن جلوگیری کند. مثال دیگر این است: "قبل از فراخوانی هر ابزار، در یک جمله به کاربر توضیح دهید که چرا این کار را انجام می‌دهید،" تا زمانی که هوش مصنوعی برای مدت طولانی عملیاتی را به صورت "بی‌صدا" انجام می‌دهد، کاربر به اشتباه فکر نکند که متوقف شده است. این طراحی‌های دقیق تجربه کاربری و اعتماد را افزایش می‌دهند. علاوه بر ابزارهای داخلی، Cursor از نصب "پلاگین‌های" اضافی از طریق پروتکل زمینه مدل (MCP) نیز پشتیبانی می‌کند. از دیدگاه مهندسی، Cursor پروتکل MCP را به عنوان یک رابط استاندارد برای گسترش قابلیت‌های عامل می‌بیند: توسعه‌دهندگان می‌توانند یک سرویس را مطابق با مشخصات MCP برای فراخوانی توسط Cursor بنویسند، و بدین ترتیب به عملکردهای مختلفی مانند دسترسی به پایگاه‌های داده، فراخوانی APIهای خارجی، یا حتی کنترل مرورگرها دست یابند. به عنوان مثال، برخی از کاربران جامعه، یکپارچه‌سازی پایگاه داده برداری OpenAI را از طریق MCP برای ذخیره و بازیابی دانش پروژه بلندمدت‌تر به اشتراک گذاشته‌اند که به طور مؤثری "حافظه بلندمدت" را به عامل Cursor اضافه می‌کند. مهم است که توجه داشته باشید که سرویس‌های MCP معمولاً به صورت محلی یا در یک ابر خصوصی راه‌اندازی می‌شوند. Cursor آدرس‌ها و دستورالعمل‌های موجود این سرویس‌ها را از طریق فایل‌های پیکربندی می‌شناسد، و سپس مدل می‌تواند آن‌ها را بر اساس لیست ابزارهای ارائه شده در پرامپت سیستمی فراخوانی کند. به طور خلاصه، مکانیسم پلاگین Cursor به عامل آن درجه‌ای از برنامه‌ریزی‌پذیری می‌دهد و به کاربران امکان می‌دهد قابلیت‌های هوش مصنوعی را گسترش دهند.

موازنه و نوآوری‌های کلیدی طراحی: Cursor به عنوان یک محصول IDE، در طراحی سیستم عامل خود در مقایسه با GitHub Copilot، موازنه‌های متفاوتی را انجام داده است. اول، یک معماری اجرای مبتنی بر ابر را انتخاب کرده است، به این معنی که کاربران برای استفاده از مدل‌های قدرتمند هوش مصنوعی نیازی به آماده‌سازی قدرت محاسباتی محلی ندارند، و Cursor می‌تواند به طور یکپارچه عملکردهای بک‌اند را ارتقا و بهینه کند. هزینه آن این است که کاربران باید به خدمات ابری آن اعتماد کنند و تأخیر شبکه را بپذیرند، اما Cursor از طریق "حالت حریم خصوصی" (وعده عدم ذخیره طولانی‌مدت کد کاربر و تاریخچه چت) تضمین‌هایی را ارائه می‌دهد. دوم، از نظر تعامل با مدل‌ها، Cursor بر اهمیت مهندسی پرامپت تأکید می‌کند. همانطور که توسعه‌دهندگان توضیح داده‌اند، پرامپت سیستمی Cursor با دقت قوانین متعددی را تنظیم می‌کند، از عدم عذرخواهی در کلمات گرفته تا اجتناب از ارجاعات توهمی به ابزارهای غیرموجود – جزئیات مختلفی در نظر گرفته شده است. این دستورالعمل‌های پنهان به شدت بر کیفیت و ثبات رفتاری پاسخ‌های هوش مصنوعی تأثیر می‌گذارند. این "تنظیم عمیق" خود یک نوآوری مهندسی است: تیم Cursor مجموعه‌ای از الگوهای پرامپت را از طریق آزمایش مداوم پیدا کرده است که LLMهای عمومی را به "متخصصان کدنویسی" تبدیل می‌کند و به طور مداوم آن‌ها را با تکامل نسخه‌های مدل تنظیم می‌کند. سوم، Cursor یک استراتژی محافظه‌کارانه در تقسیم کار انسان و ماشین اتخاذ می‌کند – ترجیح می‌دهد هوش مصنوعی کمی کمتر کار کند تا اطمینان حاصل شود که کاربر همیشه آگاه است. به عنوان مثال، هر تغییر عمده از یک لیست diff برای تأیید کاربر استفاده می‌کند، برخلاف برخی از عوامل که مستقیماً کد را اصلاح می‌کنند و سپس به شما می‌گویند "انجام شد". این تصمیم محصولی، نقص فعلی هوش مصنوعی و نیاز به نظارت انسانی را به رسمیت می‌شناسد. اگرچه برخی از کارایی اتوماسیون را قربانی می‌کند، اما قابلیت اطمینان بالاتر و پذیرش کاربر را به دست می‌آورد. در نهایت، رویکرد توسعه‌پذیری Cursor قابل توجه است: استفاده از قوانین پروژه برای اجازه دادن به کاربران برای جبران کمبودهای زمینه و حافظه، و استفاده از پلاگین‌های MCP برای اجازه دادن به کاربران پیشرفته برای گسترش قابلیت‌های هوش مصنوعی. این طراحی‌ها فضای سفارشی‌سازی عمیقی را برای کاربران فراهم می‌کنند و اساس انطباق پذیری انعطاف‌پذیر آن با تیم‌ها و وظایف مختلف هستند. در زمینه رقابتی شدید دستیار هوش مصنوعی، Cursor به دنبال حداکثر اتوماسیون سرتاسری نیست، بلکه یک پلتفرم دستیار هوش مصنوعی بسیار انعطاف‌پذیر می‌سازد که می‌تواند توسط توسعه‌دهندگان آموزش داده شود، که یک ویژگی اصلی فلسفه مهندسی آن است.

معماری عامل ویندسرف (کودیوم)

فلسفه طراحی معماری: ویندسرف (Windsurf) یک محصول برنامه‌نویسی مبتنی بر هوش مصنوعی است که توسط تیم کودیوم (Codeium) عرضه شده و به عنوان اولین "IDE عامل‌محور" (محیط توسعه یکپارچه هوشمند مبتنی بر عامل) در صنعت شناخته می‌شود. برخلاف کوپایلوت (Copilot) که نیاز به جابجایی بین حالت‌های چت/عامل دارد، دستیار هوش مصنوعی ویندسرف (با نام کاسکید - Cascade) همواره دارای قابلیت‌های عامل است و به صورت یکپارچه بین پاسخگویی به سوالات و اجرای مستقل وظایف چند مرحله‌ای در صورت نیاز جابجا می‌شود. کودیوم به طور رسمی فلسفه خود را به صورت "فلوها (Flows) = عامل‌ها (Agents) + کوپایلوت‌ها (Copilots)" خلاصه می‌کند. یک فلو به معنای قرار گرفتن توسعه‌دهندگان و هوش مصنوعی در یک وضعیت همکاری همزمان است: هوش مصنوعی در هر زمان مانند یک دستیار پیشنهاداتی ارائه می‌دهد و همچنین می‌تواند در صورت نیاز به صورت فعالانه کنترل را به دست گرفته و مجموعه‌ای از عملیات را اجرا کند، در حالی که کل فرآیند در همگام‌سازی لحظه‌ای با عملیات توسعه‌دهنده باقی می‌ماند. این معماری نقاط جابجایی نقش انسان و ماشین مشخصی ندارد؛ هوش مصنوعی به طور مداوم "اقدامات" توسعه‌دهنده را "استراق سمع" کرده و خود را با ریتم او تطبیق می‌دهد. هنگامی که با کاسکید در ویندسرف چت می‌کنید، می‌تواند مستقیماً به سوالات شما پاسخ دهد یا گفته شما را به عنوان یک وظیفه تفسیر کند، سپس مجموعه‌ای از عملیات را آغاز کند. به عنوان مثال، اگر کاربر به سادگی در یک مکالمه به کاسکید بگوید: "لطفاً احراز هویت کاربر را پیاده‌سازی کرده و بخش‌های کد مربوطه را به‌روزرسانی کنید"، کاسکید می‌تواند به طور خودکار این را به عنوان یک نیاز بین‌ماژولی درک کند: پایگاه کد را برای یافتن فایل‌های مرتبط با احراز هویت کاربر جستجو می‌کند، این فایل‌ها را باز و ویرایش می‌کند (مثلاً افزودن توابع احراز هویت، ایجاد پیکربندی‌های جدید، تغییر منطق فراخوانی)، در صورت لزوم تست‌های پروژه را اجرا می‌کند و در نهایت وضعیت تکمیل را به کاربر گزارش می‌دهد. در طول این فرآیند، توسعه‌دهنده نیازی به جابجایی حالت یا ارائه دستورالعمل گام به گام ندارد. از نظر چندوجهی بودن، ویندسرف/کاسکید فعلی عمدتاً بر حوزه متن کد تمرکز دارد و هنوز به پشتیبانی از تجزیه تصویر یا صدا اشاره‌ای نکرده است. با این حال، درک کاسکید از "قصد توسعه‌دهنده" نه تنها از ورودی متنی خالص، بلکه از سیگنال‌های مختلف در محیط IDE نیز نشأت می‌گیرد (به بخش زمینه در ادامه مراجعه کنید). به طور کلی، فلسفه معماری ویندسرف این است که هوش مصنوعی را در IDE ادغام کند: از یک ابزار پاسخگویی منفعل به یک شریک همکاری فعال تکامل یابد تا کارایی توسعه را به حداکثر برساند.

تجزیه وظایف و خودمختاری: کاسکید یکی از قوی‌ترین قابلیت‌های ارکستراسیون مستقل را در میان محصولات فعلی داراست. برای دستورالعمل‌های سطح بالا که توسط کاربر داده می‌شود، ابتدا تجزیه و تحلیل جامع قصد و ارزیابی دامنه را انجام می‌دهد، سپس به طور خودکار مجموعه‌ای از اقدامات خاص را برای دستیابی به هدف آغاز می‌کند. در مثال افزودن قابلیت احراز هویت جدید، کاسکید ممکن است مراحل داخلی زیر را انجام دهد: ۱) پروژه را اسکن کند تا ماژول‌هایی را که نیاز به تغییر یا ایجاد دارند (مانند مدل کاربر، سرویس احراز هویت، پیکربندی، کامپوننت‌های رابط کاربری و غیره) پیدا کند؛ ۲) تغییرات کد مربوطه را تولید کند، از جمله افزودن توابع، تنظیم فراخوانی‌ها و به‌روزرسانی پیکربندی‌ها؛ ۳) از ابزارهای ارائه شده توسط ویندسرف برای باز کردن فایل‌ها و درج تغییرات استفاده کند؛ ۴) مجموعه‌های تست موجود را اجرا کند یا یک سرور توسعه را راه‌اندازی کند تا بررسی کند که آیا تغییرات جدید به درستی کار می‌کنند یا خیر. اگر تست‌ها مشکلاتی را نشان دهند، کاسکید متوقف نمی‌شود و منتظر دخالت انسان نمی‌ماند، بلکه به تجزیه و تحلیل خطا، یافتن باگ، اصلاح خودکار کد و اجرای مجدد تست‌ها برای تأیید ادامه می‌دهد. این حلقه بسته می‌تواند برای چندین دور ادامه یابد تا زمانی که کاسکید مطمئن شود وظیفه کامل شده است یا با مانعی غیرقابل حل مواجه شود. قابل ذکر است که ویندسرف بر حفظ مشارکت توسعه‌دهنده تأکید دارد، اما بدون اینکه بار زیادی بر دوش او بگذارد. به طور خاص، کاسکید پس از اجرای تغییرات کلیدی، تفاوت‌ها (diffs) را برای تمام فایل‌های تغییر یافته به کاربر نمایش می‌دهد و یک تأیید دسته‌ای یکباره را درخواست می‌کند. کاربران می‌توانند هر تفاوت را مرور کرده و تصمیم بگیرند که تغییرات را بپذیرند یا بازگردانند. این مرحله به طور مؤثر یک مرحله بازبینی انسانی را بین بازسازی خودکار هوش مصنوعی و ارسال کد اضافه می‌کند، نه عملیات مداوم هوش مصنوعی را بیش از حد مختل می‌کند و نه اطمینان می‌دهد که نتیجه نهایی انتظارات انسان را برآورده می‌کند. در مقایسه با کرسر (Cursor) که از کاربر می‌خواهد هر مرحله را هدایت کند، کاسکید ویندسرف به سمت خودمختاری پیش‌فرض گرایش دارد: کاربر به سادگی نیاز را بیان می‌کند و هوش مصنوعی تمام زیروظایف را تا حد امکان تکمیل می‌کند، سپس نتایج را برای پذیرش به کاربر تحویل می‌دهد. این حالت کاری به طور کامل از مزیت هوش مصنوعی در مدیریت عملیات پیچیده استفاده می‌کند، در حالی که ریسک را از طریق طراحی "تأیید نهایی" مدیریت می‌کند.

استراتژی فراخوانی مدل: فناوری هوش مصنوعی پشت ویندسرف عمدتاً از مدل‌ها و زیرساخت‌های خود توسعه یافته کودیوم نشأت می‌گیرد. کودیوم در زمینه دستیارهای کدنویسی هوش مصنوعی تجربه اندوخته است (پلاگین کودیوم ویژگی‌های تکمیل مشابه کوپایلوت را ارائه می‌دهد)، و گمان می‌رود که مدل مورد استفاده توسط کاسکید، مدل زبان بزرگ کودیوم است که برای برنامه‌نویسی بهینه شده است (احتمالاً بر اساس مدل‌های متن‌باز تنظیم شده یا چندین مدل را ادغام می‌کند). یک تفاوت آشکار این است که کودیوم گزینه‌های میزبانی شخصی (self-hosting) را برای کاربران سازمانی ارائه می‌دهد، به این معنی که مدل‌ها و سرویس‌های استنتاجی مورد استفاده توسط ویندسرف می‌توانند بر روی سرورهای خود شرکت مستقر شوند. این بدان معناست که از نظر معماری، کودیوم به APIهای شخص ثالث مانند OpenAI متکی نیست؛ مدل‌های اصلی آن می‌توانند توسط کودیوم ارائه شده و در محیط مشتری اجرا شوند. در واقع، پلتفرم کودیوم از مفهوم "موتورها" (Engines) پشتیبانی می‌کند، جایی که کاربران می‌توانند موتور بک‌اند هوش مصنوعی را انتخاب کنند، به عنوان مثال، استفاده از مدل خود کودیوم "Sonnet" (یکی از نام‌های کد داخلی مدل کودیوم) یا یک جایگزین مدل متن‌باز. این طراحی از نظر تئوری به ویندسرف انعطاف‌پذیری مدل می‌دهد: در صورت نیاز، می‌تواند به یک موتور مدل معادل دیگر تغییر کند، برخلاف کرسر که تنها می‌تواند از چند مدل ثابت فهرست شده توسط تیم رسمی استفاده کند. تحت پیکربندی پیش‌فرض فعلی، بیشتر هوشمندی ویندسرف از سرویس‌های آنلاین کودیوم می‌آید و استنتاج آن نیز در فضای ابری انجام می‌شود. با این حال، برخلاف کرسر که کاملاً به سرویس‌های راه دور متکی است، ویندسرف برخی از عملکردهای هوش مصنوعی را به صورت محلی بهینه کرده است: به عنوان مثال، ویژگی تکمیل تب (Supercomplete)، طبق اطلاعات رسمی، توسط مدل کوچک خود توسعه یافته کودیوم هدایت می‌شود که با سرعت بالا بر روی سرورهای محلی/نزدیک اجرا می‌شود. این باعث می‌شود پیشنهادات فوری در طول کدنویسی روزانه از نظر تأخیر تقریباً غیرقابل درک باشند، در حالی که مدل‌های ابری قدرتمند برای مکالمات پیچیده یا تولید در مقیاس بزرگ فراخوانی می‌شوند. برای مشتریان سازمانی که به امنیت داده‌ها اهمیت می‌دهند، بزرگترین مزیت ویندسرف پشتیبانی آن از استقرار "ایزوله" (air-gapped) است: شرکت‌ها می‌توانند موتور کامل هوش مصنوعی کودیوم را در داخل فایروال خود نصب کنند و تمام کد و داده‌های پرامپت در شبکه داخلی باقی می‌مانند. بنابراین، ویندسرف در استراتژی مدل خود انتخاب متفاوتی نسبت به کرسر انجام داده است – تلاش برای خودمختاری بیشتر مدل و انعطاف‌پذیری استقرار، به جای اتکای کامل به APIهای شرکت‌های پیشرو هوش مصنوعی. این انتخاب نیاز به سرمایه‌گذاری مهندسی بیشتری دارد (آموزش و نگهداری مدل‌های اختصاصی، و همچنین پشتیبانی استقرار پیچیده)، اما در بازار سازمانی به رسمیت شناخته شده است. این نیز یکی از اولویت‌های طراحی مهندسی کودیوم است.

مدیریت وضعیت و حفظ زمینه: از آنجایی که کاربران هدف شامل تیم‌هایی هستند که مخازن کد بزرگ را مدیریت می‌کنند، ویندسرف سرمایه‌گذاری زیادی در طراحی مهندسی برای مدیریت زمینه (context) انجام داده است. هسته آن مجموعه‌ای از مکانیزم‌های فهرست‌بندی و بازیابی کد است: هنگامی که کاربر یک مخزن را باز می‌کند، ویندسرف به طور خودکار تمام کد را اسکن کرده و یک فهرست معنایی را به صورت محلی (با استفاده از امبدینگ‌های برداری - vector embeddings) ایجاد می‌کند. این فرآیند شبیه به ساخت یک جستجوی تمام متن پروژه است، اما هوشمندتر – این فهرست به هوش مصنوعی اجازه می‌دهد تا محتوای مرتبط را از هر فایلی در صورت نیاز بدون بارگذاری صریح آن فایل بازیابی کند. بنابراین، هنگامی که کاسکید نیاز به پاسخگویی به سوالاتی دارد که شامل چندین فایل می‌شوند، می‌تواند به سرعت قطعات مرتبط را از فهرست پیدا کرده و محتوای آنها را به زمینه مدل اضافه کند. به عنوان مثال، اگر بپرسید "تابع X کجا تعریف شده است؟"، کاسکید می‌تواند بلافاصله تعریف را از طریق فهرست پیدا کرده و پاسخی ارائه دهد، حتی اگر هرگز آن فایل را باز نکرده باشد. این "آگاهی از زمینه جهانی" (global context awareness) توانایی هوش مصنوعی را در درک پروژه‌های بزرگ به شدت افزایش می‌دهد زیرا محدودیت‌های فیزیکی پنجره زمینه را می‌شکند و اساساً به هوش مصنوعی یک پایگاه داده پرس و جوی فوری در مورد پروژه می‌دهد. علاوه بر این، ویندسرف تأکید زیادی بر حافظه بلندمدت دارد و ویژگی "حافظه‌ها" (Memories) را معرفی کرده است. حافظه‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: یکی "یادداشت‌ها" یا "قوانین" تعریف شده توسط کاربر است، جایی که توسعه‌دهندگان می‌توانند به صورت فعالانه اطلاعات دائمی (مانند توضیحات معماری پروژه، راهنماهای سبک کدنویسی و غیره) را به کاسکید ارائه دهند که به طور مداوم ذخیره شده و در صورت لزوم برای ارجاع به مدل ارائه می‌شوند. دسته دیگر حافظه‌هایی هستند که به طور خودکار ضبط می‌شوند، مانند خلاصه‌ای از مکالمات گذشته بین هوش مصنوعی و کاربر، تصمیمات مهمی که هوش مصنوعی در پروژه گرفته است و غیره که نیز ذخیره می‌شوند. هنگامی که چند روز بعد دوباره ویندسرف را باز می‌کنید، کاسکید همچنان محتوای و نتایج بحث شده قبلی را "به یاد می‌آورد"، بدون اینکه شما مجبور باشید دوباره توضیح دهید. این معادل گسترش حافظه مکالمه به سبک ChatGPT به ابعاد بین‌نشستی است. از نظر پیاده‌سازی، حافظه‌ها باید از طریق یک پایگاه داده محلی یا فایل‌های پیکربندی کاربر پیاده‌سازی شوند و اطمینان حاصل شود که فقط کاربر یا تیم می‌تواند به آنها دسترسی داشته باشد. علاوه بر فهرست‌بندی جهانی و حافظه‌ها، ویندسرف یک منبع زمینه منحصر به فرد دارد: رفتار توسعه‌دهنده در زمان واقعی. از آنجایی که کاسکید به طور کامل در IDE ادغام شده است، می‌تواند اقدامات شما را در IDE در زمان واقعی درک کند. به عنوان مثال، موقعیت مکان‌نمای شما، کدی که در حال ویرایش آن هستید، یا دستورات ترمینالی که اجرا می‌کنید – کاسکید می‌تواند این اطلاعات را به دست آورده و آن را در زمینه مکالمه ادغام کند. کودیوم این را "آگاهی در زمان واقعی از اقدامات شما" می‌نامد. سناریویی را در نظر بگیرید: اگر شما تازه تست‌ها را اجرا کرده‌اید، کاسکید می‌تواند خروجی تست را بخواند، متوجه شود که یک تست واحد شکست خورده است و به صورت فعالانه یک راه حل پیشنهاد دهد – حتی اگر شما به صراحت گزارش شکست را برای آن کپی نکرده باشید. یا، اگر یک فایل کد فرانت‌اند را باز کنید، کاسکید بلافاصله آن فایل را می‌کشد و در پس‌زمینه آن را تجزیه و تحلیل می‌کند، به طوری که وقتی یک سوال مرتبط می‌پرسید، هیچ تأخیری وجود ندارد. این دنبال کردن لحظه‌ای عملیات انسانی، همکاری انسان و ماشین را طبیعی‌تر و روان‌تر می‌کند، گویی کاسکید دستیاری است که دائماً صفحه نمایش شما را تماشا می‌کند. به طور خلاصه، ویندسرف قوی‌ترین مدیریت زمینه IDE را که در حال حاضر موجود است، از طریق ترکیبی از فهرست‌بندی محلی + حافظه بین‌نشستی + آگاهی از محیط در زمان واقعی به دست می‌آورد، که کاسکید را تقریباً مانند یک برنامه‌نویس انسانی با "درک زمینه‌ای" می‌کند – دانستن تصویر کلی، به خاطر سپردن تاریخچه، و درک آنچه در حال حاضر انجام می‌دهید.

ابزارها و سیستم پلاگین: جعبه ابزار کاسکید شباهت‌های زیادی با کرسر/کوپایلوت دارد و همچنین از عملیات مختلف مرتبط با برنامه‌نویسی پشتیبانی می‌کند، از جمله: باز کردن/خواندن فایل‌ها، ویرایش و درج کد، اجرای دستورات شل، دسترسی به خروجی کامپایلر یا تست و غیره. تیم ویندسرف ترمینال را از ابتدا در جریان کاری کاسکید ادغام کرد و به عامل اجازه داد تا مستقیماً دستوراتی مانند ساخت، اجرا، نصب وابستگی‌ها و مهاجرت‌های پایگاه داده را صادر کند و سپس بر اساس خروجی اقدامات بعدی را انجام دهد. قابل ذکر است که کودیوم پشتیبانی از پروتکل زمینه مدل (Model Context Protocol - MCP) را نیز اضافه کرده است. در به‌روزرسانی Windsurf Wave 3 که در فوریه ۲۰۲۵ منتشر شد، ادغام MCP به یک نقطه عطف مهم تبدیل شد. با ویرایش ~/.codeium/windsurf/mcp_config.json، کاربران می‌توانند سرویس‌های MCP خارجی را برای فراخوانی توسط کاسکید ثبت کنند. به عنوان مثال، مثال رسمی نشان می‌دهد که چگونه یک پلاگین Google Maps MCP را پیکربندی کنید: ارائه یک فرمان سرویس برای اجرای @modelcontextprotocol/server-google-maps و یک کلید API، سپس کاسکید ابزار جدیدی به دست می‌آورد که می‌تواند بر اساس اطلاعات جغرافیایی به کدنویسی کمک کند. اساساً، MCP یک کانال برای اتصال داده به هر سرویس شخص ثالث را برای ویندسرف فراهم می‌کند، با استفاده از JSON برای پیکربندی، که امن و قابل کنترل است (کاربران سازمانی می‌توانند محدود کنند که کدام سرویس‌های MCP در دسترس هستند). علاوه بر MCP، ویندسرف افزونه‌هایی مانند حالت فرمان (Command Mode) نیز دارد: توسعه‌دهندگان می‌توانند برخی از دستورات IDE را مستقیماً از طریق کلمات کلیدی خاص صادر کنند و کاسکید این دستورات را برای انجام اقدامات مربوطه یا ارائه نتایج تجزیه و تحلیل می‌کند. در معرفی رسمی کودیوم، ویندسرف مجموعه‌ای از الگوهای "فلوهای هوش مصنوعی" (AI Flows) را ارائه می‌دهد که می‌توانند با یک کلیک فعال شوند، مانند فلو بررسی کیفیت کد، فلو رفع خودکار باگ و غیره، که همه توسط کاسکید در پس‌زمینه ارکستراسیون می‌شوند. شایان ذکر است که ویندسرف در عین توانمندسازی عامل با قابلیت‌های قوی، توجه زیادی به مجوزهای کاربر و تجربه کاربری دارد. به عنوان مثال، نیاز قبلاً ذکر شده برای تأیید تفاوت‌ها (diffs) توسط کاربر برای جلوگیری از عملکرد خودسرانه عامل و ایجاد مشکل است. همچنین، کاسکید اغلب قبل از فراخوانی یک ابزار، قصد خود را در مکالمه توضیح می‌دهد و وضعیت خود را در طول عملیات زمان‌بر به‌روزرسانی می‌کند (کرسر بعداً استراتژی مشابهی را اتخاذ کرد). این جزئیات باعث می‌شود کاربران احساس کنند که کاسکید در حال "همکاری" است نه اینکه به عنوان یک جعبه سیاه عمل کند.

مصالحه‌ها و نوآوری‌های کلیدی طراحی: تولد ویندسرف/کاسکید، تا حدی، بازتاب و بهبود رویکرد "برنامه‌نویسی کاملاً خودکار هوش مصنوعی" است. تیم کودیوم اشاره می‌کند که برخی از نمونه‌های اولیه عامل تلاش کردند تا کل فرآیند برنامه‌نویسی را به دست بگیرند، اما اغلب کاربران را برای مدت طولانی منتظر می‌گذاشتند و کیفیت نتایج رضایت‌بخش نبود و نیاز به زمان بیشتری برای بازبینی و اصلاح داشت. برای رفع این مشکل، آنها مفهوم فلوها را معرفی کردند که برای اولین بار در نوامبر ۲۰۲۴ منتشر شد و به طور ظریفی فعالیت هوش مصنوعی را با کنترل توسعه‌دهنده ترکیب می‌کند. این نوآوری به کاسکید اجازه می‌دهد تا به طور مداوم اقدامات توسعه‌دهنده را درک کند و همکاری فوری را امکان‌پذیر سازد: به جای اینکه هوش مصنوعی به مدت ۱۰ دقیقه به صورت ایزوله کار کند، بهتر است هر چند ثانیه یک بار بر اساس بازخورد شما جهت خود را تنظیم کند. حالت فلوها "دوره‌های خلاء هوش مصنوعی" را کاهش می‌دهد و کارایی تعامل را بهبود می‌بخشد که نشان‌دهنده یک پیشرفت بزرگ برای ویندسرف در تجربه کاربری است. دوم، ویندسرف الزامات سازمانی را به عمق ادغام می‌کند. آنها انتخاب کردند که مدل‌ها را خود توسعه دهند و استقرار خصوصی را ارائه دهند، که به شرکت‌های بزرگ اجازه می‌دهد زیرساخت هوش مصنوعی خود را "مالک" باشند. از منظر مهندسی، این بدان معناست که ویندسرف باید مجموعه‌ای از مشکلات مانند بهینه‌سازی مدل، استقرار کانتینری و همکاری تیمی را حل کند، اما همچنین یک مانع رقابتی ایجاد می‌کند. در محیط‌هایی با الزامات سختگیرانه حریم خصوصی و انطباق، ویندسرف قابل استقرار محلی جذاب‌تر از کوپایلوت/کرسر صرفاً ابری است. علاوه بر این، قابلیت ادغام زمینه که توسط کاسکید نشان داده شده، یک نوآوری بزرگ است. از طریق فهرست‌بندی محلی + حافظه + نظارت در زمان واقعی، کودیوم جامع‌ترین مدیریت وضعیت هوش مصنوعی را که نزدیک‌ترین به تفکر برنامه‌نویس انسانی است، در صنعت به دست آورده است. این معماری نیاز به تغییرات قابل توجهی در IDE و مکانیزم‌های پیچیده همگام‌سازی اطلاعات دارد، اما یک دستیار هوش مصنوعی را به ارمغان می‌آورد که "به طور کامل" زمینه توسعه را درک می‌کند و بار جابجایی و پرامپتینگ کاربران را به شدت کاهش می‌دهد. در نهایت، ملاحظات ویندسرف برای امنیت و قابلیت اطمینان نیز منعکس‌کننده هوش مهندسی است. این سیستم پیش‌فرض قرار می‌دهد که هوش مصنوعی باید قبل از ارائه نتایج، تست‌ها را پشت سر بگذارد؛ اگر تغییرات هوش مصنوعی در تست‌ها شکست بخورند، کاسکید به صورت فعالانه آن را نشان می‌دهد حتی اگر کاربر مشکل را نبیند، که معادل داشتن یک بازبین کیفیت هوش مصنوعی داخلی است. علاوه بر این، درخواست تأیید نهایی تغییرات توسط کاربر، در حالی که به ظاهر یک مرحله اضافه می‌کند، در واقع ثابت شده است که یک بافر ضروری برای اکثر تیم‌های توسعه است و همچنین اقدامات جسورانه هوش مصنوعی را اطمینان‌بخش‌تر می‌کند. به طور خلاصه، سیستم عامل ویندسرف به فلسفه "اتوماسیون انسان‌محور" پایبند است: اجازه دادن به هوش مصنوعی تا حد امکان فعال باشد بدون واگذاری بیش از حد اختیارات، دستیابی به هم‌آفرینی انسان و هوش مصنوعی از طریق اشکال تعاملی جدید (فلوها)، و دادن کنترل کامل به کاربران بر مدل و استقرار. اینها عوامل کلیدی در جذب سریع میلیون‌ها کاربر در رقابت شدید هستند.

خلاصه مقایسه سیستم‌ها

در ادامه جدولی ارائه شده است که مروری بر شباهت‌ها و تفاوت‌ها در معماری‌های عامل (Agent) گیت‌هاب کوپایلوت (GitHub Copilot)، کرسر (Cursor) و ویندسرف (Windsurf) را نشان می‌دهد:

بُعد ویژگیگیت‌هاب کوپایلوت (GitHub Copilot)کرسر (Cursor)ویندسرف (Windsurf) (کودیوم - Codeium)
موقعیت معماریبه عنوان یک ربات چت برای کمک برنامه‌نویسی آغاز شد، به "حالت عامل" (نام کد: پروژه پاداوان) گسترش یافت؛ عامل می‌تواند در پلتفرم گیت‌هاب تعبیه شود، با گردش کارهای Issues/PR ادغام شود. مکالمه چند مرحله‌ای با یک عامل، بدون معماری صریح چند عاملی. از ورودی چندوجهی (تصاویر) پشتیبانی می‌کند.ویرایشگر محلی مبتنی بر هوش مصنوعی (مشتق VS Code)، شامل حالت چت و تعاملات حالت عامل. حالت دستیار پیش‌فرض بر پرسش و پاسخ و تکمیل تمرکز دارد، حالت عامل برای اجرای خودکار وظایف توسط هوش مصنوعی نیاز به فعال‌سازی صریح دارد. معماری تک عاملی، بدون پردازش چندوجهی.از ابتدا به عنوان یک "IDE عامل‌محور" طراحی شده است: دستیار هوش مصنوعی Cascade همیشه آنلاین است، قادر به چت و عملیات خودکار چند مرحله‌ای است، بدون نیاز به تغییر حالت. اجرای تک عاملی، همکاری همزمان بین انسان و هوش مصنوعی را از طریق Flows به دست می‌آورد، در حال حاضر بر متن کد تمرکز دارد.
برنامه‌ریزی و اجرای وظایفاز تجزیه خودکار وظایف و اجرای تکراری پشتیبانی می‌کند. عامل درخواست‌های کاربر را به زیروظایف تقسیم کرده و آن‌ها را به صورت تکراری تکمیل می‌کند تا زمانی که هدف حاصل شود یا صراحتاً متوقف شود. دارای قابلیت‌های خود-ترمیم‌کنندگی (می‌تواند خطاهای کامپایل/تست را شناسایی و رفع کند). نتایج را پس از تکمیل هر وظیفه به صورت PR ارائه می‌دهد و منتظر بازبینی انسانی می‌ماند؛ بازخورد بازبینی، تکرار بعدی را آغاز می‌کند.می‌تواند تغییرات بین فایل‌ها را مدیریت کند اما بیشتر به سمت اجرای تک مرحله‌ای متمایل است: عامل دستورالعمل‌ها را دریافت کرده و تمام پیشنهادات تغییر را به یکباره ارائه می‌دهد، تفاوت‌ها را برای تأیید کاربر لیست می‌کند. معمولاً به صورت خودکار در چند مرحله تکرار نمی‌کند (مگر اینکه کاربر دوباره پرامپت کند)، و خطاها اغلب به کاربر واگذار می‌شود تا تصمیم بگیرد که آیا هوش مصنوعی آن‌ها را رفع کند یا خیر. به صورت پیش‌فرض تنها تعداد محدودی چرخه تصحیح خودکار را انجام می‌دهد تا از توقف نامحدود جلوگیری شود.استقلال عمیق: Cascade می‌تواند الزامات سطح بالا را به مجموعه‌ای از اقدامات تقسیم کرده و به طور مداوم اجرا کند تا وظیفه تکمیل شود. در بازسازی‌های بزرگ و وظایف بین ماژولی عالی عمل می‌کند، به صورت خودکار فراخوانی‌ها را برای ویرایش، ایجاد فایل، اجرای دستور، تأیید تست و غیره زنجیره‌ای می‌کند تا زمانی که کد از بررسی‌های خودکار عبور کند. اگر مشکلات جدیدی در طول فرآیند یافت شود، به تکرار و رفع آن‌ها ادامه می‌دهد و تقریباً به هیچ دخالت انسانی به جز نتیجه نهایی نیاز ندارد (اما تغییرات حیاتی نیاز به تأیید نهایی انسانی خواهند داشت).
استراتژی مدلترکیب چند مدل ابری: از سری OpenAI GPT-4، GPT-3.5 (نام‌های کد داخلی o1، o3-mini و غیره)، Anthropic Claude 3.5، Google Gemini 2.0 و غیره پشتیبانی می‌کند، و کاربران می‌توانند مدل‌های ترجیحی را در رابط کاربری تغییر دهند. کارایی را از طریق معماری دو مدلی بهبود می‌بخشد (مدل بزرگ راه‌حل‌ها را تولید می‌کند، مدل کوچک به سرعت تغییرات را اعمال می‌کند). مدل‌ها به صورت یکپارچه توسط گیت‌هاب میزبانی و فراخوانی می‌شوند؛ درخواست‌های کاربران Copilot Enterprise از طریق نمونه‌های اختصاصی انجام می‌شود. از استقرار خصوصی پشتیبانی نمی‌کند.کاملاً به APIهای مدل‌های بزرگ شخص ثالث متکی است: تمام درخواست‌ها از طریق ابر کرسر منتقل شده و مدل‌های OpenAI/Anthropic را فراخوانی می‌کنند. کاربران می‌توانند از کلیدهای API خود استفاده کنند (مدیریت صورتحساب توسط کاربر) اما فراخوانی همچنان در سرورهای رسمی انجام می‌شود. بدون گزینه‌های مدل آفلاین یا محلی. انواع مدل به دامنه پشتیبانی شده توسط کرسر بستگی دارد؛ کاربران نمی‌توانند آزادانه مدل‌های جدید را ادغام کنند. کرسر مستقیماً مدل‌ها را آموزش نمی‌دهد بلکه مدل‌های خارجی را با بهینه‌سازی پرامپت‌ها تطبیق می‌دهد.مدل‌های عمدتاً خودتوسعه‌یافته، بک‌اند انعطاف‌پذیر: به صورت پیش‌فرض از مدل‌های کد اختصاصی کودیوم استفاده می‌کند، و به کاربران سازمانی اجازه می‌دهد استقرار خود-میزبانی شده را انتخاب کنند. معماری از تغییر موتورهای مدل مختلف (مدل "Sonnet" کودیوم یا منبع باز و غیره) پشتیبانی می‌کند، و می‌تواند در آینده رابط‌های شخص ثالث را گسترش دهد. برخی توابع سبک از مدل‌های کوچک برای محاسبات محلی/لبه‌ای برای کاهش تأخیر استفاده می‌کنند. بر کنترل کاربر بر محیط هوش مصنوعی تأکید دارد (سرعت به‌روزرسانی مدل، پایداری نسخه توسط کاربر کنترل می‌شود).
زمینه و حافظهاز استراتژی RAG برای به دست آوردن زمینه کد استفاده می‌کند: قطعه کدهای مرتبط را از طریق GitHub Code Search بازیابی کرده و آن‌ها را به پرامپت‌ها تزریق می‌کند. پرامپت‌ها شامل خلاصه ساختار پروژه به جای متن کامل برای صرفه‌جویی در توکن‌ها هستند. از گنجاندن توضیحات Issue، بحث‌های PR مرتبط در زمینه برای درک هدف وظیفه و استانداردهای پروژه پشتیبانی می‌کند. تاریخچه مکالمه در یک جلسه واحد حفظ می‌شود؛ بدون حافظه خودکار بین جلسات (نیاز به اتکا به Issues/PRs یا READMEs برای حمل اطلاعات بین جلسات).هنگام راه‌اندازی، شاخص برداری برای پروژه می‌سازد تا از جستجوی معنایی پشتیبانی کند. پرامپت‌های مدل بر زمینه کدی که کاربر در حال حاضر ارائه می‌دهد (فایل‌های باز یا قطعه کدها) تمرکز دارند؛ هنگامی که بخش‌های دیگری مورد نیاز است، از طریق ارتباط معنایی بازیابی و درج می‌شوند. مکانیزم فایل .cursor/rules را فراهم می‌کند، که به توسعه‌دهندگان اجازه می‌دهد دانش و استانداردهای دائمی برای پروژه تنظیم کنند؛ عامل این قوانین را در هر مکالمه می‌خواند، معادل حافظه بلندمدت ارائه شده توسط انسان. بدون حافظه خودکار بین جلسات به صورت پیش‌فرض (نیاز به ضبط دستی کاربر در فایل‌های قوانین).نمایه‌سازی معنایی کامل پروژه: به صورت محلی کل پایگاه کد را پیش‌اسکن می‌کند تا یک شاخص بسازد؛ Cascade می‌تواند محتوای هر فایلی را به عنوان زمینه در هر زمان بازیابی کند. دارای یک سیستم حافظه است که به صورت خودکار و پایدار محتوای مکالمه مهم و یادداشت‌ها/قوانین مشخص شده توسط کاربر را ذخیره می‌کند، که به حافظه بین جلسات دست می‌یابد. بنابراین، Cascade حتی پس از راه‌اندازی مجدد، قراردادهای پروژه و بحث‌های قبلی را "به خاطر می‌آورد". همچنین وضعیت محیط IDE را به عنوان منبع زمینه ادغام می‌کند: درک بلادرنگ فایل‌های باز شده توسط کاربر، موقعیت مکان‌نما، خروجی ترمینال و غیره، با استفاده از این اطلاعات ضمنی برای درک قصد کاربر. در مجموع، Cascade دیدگاه زمینه‌ای گسترده‌تر و پویاتری دارد.
ابزارها و افزونه‌هاادغام عمیق با گردش کار گیت‌هاب: عامل یک محیط توسعه ایزوله در ابر را از طریق GitHub Actions به دست می‌آورد، قادر به اجرای تست‌های واحد، اجرای پروژه‌ها و غیره. ابزارهای داخلی شامل خواندن فایل‌ها، جستجوی مخازن، اعمال تغییرات کد، دستورات ترمینال و غیره هستند که LLM می‌تواند در صورت نیاز فراخوانی کند. استاندارد MCP (Model Context Protocol) را معرفی می‌کند، که از اتصال به منابع داده و خدمات خارجی پشتیبانی می‌کند؛ افزونه‌های رسمی MCP می‌توانند به داده‌های گیت‌هاب دسترسی داشته باشند، و یک رابط باز جهانی برای افزونه‌های شخص ثالث. دارای قابلیت‌های بینایی کامپیوتر است، می‌تواند اسکرین‌شات‌های پیوست شده به Issues را به عنوان مبنای مشکل تجزیه کند.ابزارهای غنی دستکاری IDE را فراهم می‌کند، دقیقاً توسط پرامپت‌های سیستمی در مورد نحوه استفاده از آن‌ها هدایت می‌شود (مثلاً نیاز به خواندن محتوای فایل توسط هوش مصنوعی قبل از تغییر، جلوگیری از نوشتن کورکورانه بدون اتکا به زمینه). قابلیت افزونه‌پذیری را از طریق رابط MCP به دست می‌آورد، که امکان اتصال به ابزارها/منابع داده سفارشی برای گسترش قابلیت‌های عامل را فراهم می‌کند. به عنوان مثال، توسعه‌دهندگان می‌توانند یک افزونه پرس و جوی پایگاه داده اضافه کنند تا به عامل کرسر اجازه دهند از آخرین اطلاعات شمای پایگاه داده در کد استفاده کند. عامل کرسر به شدت از قوانین از پیش تعریف شده برای استفاده از ابزار پیروی می‌کند (مثلاً توضیح اقدامات قبل از فراخوانی)، که قابلیت پیش‌بینی تعامل را بهبود می‌بخشد.جامع‌ترین ادغام ابزار: Cascade کنترل عملیاتی گسترده‌ای بر ویرایشگر و سیستم، از سیستم فایل تا ترمینال، دارد. از اجرای خودکار دستورات (مثلاً ساخت، تست) و استفاده از نتایج برای اقدامات بعدی پشتیبانی می‌کند. از Wave 3 به بعد از افزونه‌های MCP پشتیبانی می‌کند، که به خدمات خارجی اجازه می‌دهد از طریق پیکربندی JSON به ابزارهای Cascade تبدیل شوند، مانند APIهای نقشه، رابط‌های پایگاه داده و غیره. Cascade همچنین وضعیت IDE (محتوای کلیپ‌بورد، انتخاب فعلی و غیره) را برای پاسخ‌های هوشمندتر نظارت می‌کند. برای امنیت، ویندسرف برای تغییرات حیاتی نیاز به تأیید کاربر و برای فراخوانی خدمات خارجی نیاز به پیکربندی قبلی برای جلوگیری از سوء استفاده دارد. در مجموع، Cascade تقریباً معادل یک شریک توسعه هوش مصنوعی با قابلیت‌های افزونه IDE و اسکریپت Shell است.
مصالحه‌های مهندسی و نوآوریادغام پلتفرم: به طور کامل از زیرساخت‌های موجود گیت‌هاب (Actions، مکانیزم‌های PR و غیره) برای میزبانی عامل بهره می‌برد. امنیت در اولویت: سیاست‌های داخلی برای جلوگیری از تأثیر مستقیم کد بررسی نشده بر شاخه اصلی و محیط تولید. استاندارد باز MCP را پیشنهاد کرد، پیشگام در اکتشاف صنعتی یک راه‌حل جهانی برای فراخوانی ابزارهای خارجی توسط LLMها. شفافیت: به کاربران اجازه می‌دهد گزارش‌های اجرای عامل را مشاهده کنند تا فرآیند تصمیم‌گیری آن را درک کنند، که اعتماد را افزایش می‌دهد. نوآوری در ادغام عمیق هوش مصنوعی در مراحل مختلف گردش کار توسعه برای دستیابی به توسعه مشارکتی انسان-هوش مصنوعی با حلقه بسته است.سرویس ابری: معماری ابری انتخاب شده عملکرد مدل بزرگ و مدیریت یکپارچه را تضمین می‌کند، اما قابلیت آفلاین را قربانی می‌کند. پرامپت‌های بهینه‌سازی شده: تبدیل LLMها به دستیاران کد حرفه‌ای به مجموعه وسیعی از پرامپت‌های سیستمی و دستورالعمل‌های ابزار متکی است؛ سرمایه‌گذاری کرسر در این زمینه کیفیت تولید آن را بسیار تحسین‌برانگیز کرده است. نظارت انسانی: یک مرحله اضافی تأیید انسانی را ترجیح می‌دهد تا دادن آزادی کامل به هوش مصنوعی برای تغییر کد—این استراتژی محافظه‌کارانه خطر خطا را کاهش می‌دهد و اعتماد کاربر را افزایش می‌دهد. قابلیت سفارشی‌سازی: از طریق فایل‌های قوانین و افزونه‌ها، کرسر راه‌هایی را برای کاربران پیشرفته برای سفارشی‌سازی رفتار هوش مصنوعی و گسترش قابلیت‌ها فراهم می‌کند، که یک مزیت عمده در انعطاف‌پذیری مهندسی است.انسان‌محور: حالت Flows را برای مقابله با کارایی پایین اجرای ناهمزمان عامل اولیه معرفی کرد، که امکان تعامل بلادرنگ بین اقدامات هو

مشکلات مدیران محصول در استفاده از Bolt.new و Lovable

· 32 دقیقه خواندن
Lark Birdy
Chief Bird Officer

مدیران محصول (PMs) به Bolt.new و Lovable برای نمونه‌سازی سریع برنامه‌ها با هوش مصنوعی جذب می‌شوند. این ابزارها وعده «تبدیل ایده به برنامه در چند ثانیه» را می‌دهند و به یک مدیر محصول اجازه می‌دهند رابط‌های کاربری کاربردی یا MVPها را بدون نیاز به تیم‌های توسعه کامل ایجاد کند. با این حال، بازخورد کاربران در دنیای واقعی چندین مشکل اساسی را آشکار می‌کند. نارضایتی‌های رایج شامل تجربه کاربری نامناسب که منجر به ناکارآمدی می‌شود، دشواری در همکاری با تیم‌ها، ادغام‌های محدود با ابزارهای موجود، عدم پشتیبانی برای برنامه‌ریزی بلندمدت محصول، و ویژگی‌های ناکافی تحلیل یا ردیابی است. در ادامه، ما مسائل کلیدی (همراه با نظرات مستقیم کاربران) را بررسی کرده و نحوه عملکرد هر ابزار را مقایسه می‌کنیم.

مشکلات اساسی برای مدیران محصول در استفاده از Bolt.new و Lovable

مشکلات UX/UI که مانع کارایی می‌شوند

هر دو پلتفرم Bolt.new و Lovable پیشرفته اما بی‌نقص نیستند، و مدیران محصول (PMs) اغلب با مشکلات UX/UI مواجه می‌شوند که سرعت آن‌ها را کاهش می‌دهد:

  • رفتار غیرقابل پیش‌بینی هوش مصنوعی و خطاها: کاربران گزارش می‌دهند که این سازنده‌های هوش مصنوعی مکرراً خطاها یا تغییرات غیرمنتظره‌ای تولید می‌کنند و آن‌ها را مجبور به آزمون و خطای خسته‌کننده می‌کنند. یک کاربر غیرفنی توصیف کرد که «۳ ساعت را صرف خطاهای مکرر» فقط برای اضافه کردن یک دکمه کرده و تمام توکن‌های خود را در این فرآیند سوزانده است. در واقع، Bolt.new به دلیل تولید «صفحه‌های خالی، فایل‌های گمشده، و استقرارهای ناقص» زمانی که پروژه‌ها فراتر از نمونه‌های اولیه ساده رشد می‌کردند، بدنام شد. این غیرقابل پیش‌بینی بودن به این معنی است که مدیران محصول باید خروجی هوش مصنوعی را به دقت نظارت کنند. یک بازبین G2 اشاره کرد که پرامپت‌های Lovable «می‌توانند به طور غیرمنتظره‌ای تغییر کنند که می‌تواند گیج‌کننده باشد»، و اگر منطق برنامه پیچیده شود، «بازگرداندن آن به مسیر اصلی می‌تواند کار زیادی باشد» – در یک مورد آن‌ها مجبور شدند کل پروژه را از نو شروع کنند. چنین بازنشانی‌ها و کارهای مجددی زمانی که یک مدیر محصول در تلاش برای حرکت سریع است، ناامیدکننده هستند.

  • هزینه‌های بالای تکرار (توکن و زمان): هر دو پلتفرم از مدل‌های با محدودیت استفاده (Bolt.new از طریق توکن، Lovable از طریق اعتبار پیام) استفاده می‌کنند که می‌تواند مانع آزمایش کارآمد شود. چندین کاربر شکایت دارند که سیستم توکن Bolt بیش از حد مصرفی است – یک کاربر نوشت: «شما به توکن‌های بسیار بیشتری از آنچه فکر می‌کنید نیاز دارید»، «به محض اینکه یک پایگاه داده را متصل می‌کنید… با مشکلاتی روبرو می‌شوید که [هوش مصنوعی] در یک یا دو پرامپت قادر به حل آن‌ها نیست». نتیجه، چرخه‌های تکراری پرامپت‌دهی و رفع اشکال است که سهمیه‌ها را مصرف می‌کند. یکی دیگر از کاربران ناامید Bolt.new کنایه زد: «۳۰٪ از توکن‌های شما برای ایجاد یک برنامه استفاده می‌شود. ۷۰٪ دیگر… برای یافتن راه‌حل برای تمام خطاها و اشتباهاتی که Bolt ایجاد کرده است.» این موضوع با یک پاسخ تأیید شد: «کاملاً درست است! [من] قبلاً سه بار در ماه [اشتراکم را] تمدید کرده‌ام!». مدل استفاده Lovable نیز مصون نیست – سطح پایه آن ممکن است حتی برای یک برنامه ساده کافی نباشد (یک بازبین «در سطح پایه مشترک شد و این واقعاً به من برای ساخت یک برنامه ساده کافی نیست»، با اشاره به جهش شدید هزینه برای سطح بعدی). برای مدیران محصول، این به معنای رسیدن به محدودیت‌ها یا متحمل شدن هزینه اضافی فقط برای تکرار روی یک نمونه اولیه است، که یک قاتل آشکار کارایی است.

  • سفارشی‌سازی محدود و کنترل رابط کاربری: در حالی که هر دو ابزار رابط کاربری را به سرعت تولید می‌کنند، کاربران دریافته‌اند که آن‌ها فاقد قابلیت‌های تنظیم دقیق هستند. یک کاربر Lovable سرعت را ستایش کرد اما ابراز تأسف کرد که «گزینه‌های سفارشی‌سازی تا حدودی محدود هستند». قالب‌های آماده زیبا به نظر می‌رسند، اما تنظیم آن‌ها فراتر از تغییرات اساسی می‌تواند دست و پا گیر باشد. به طور مشابه، هوش مصنوعی Lovable گاهی اوقات کدی را تغییر می‌دهد که نباید – یک کاربر اشاره کرد: «وقتی چیزی جدید اضافه می‌کنم، کدی را تغییر می‌دهد که نباید تغییر کند» – به این معنی که یک تغییر کوچک توسط مدیر محصول می‌تواند ناخواسته بخش دیگری از برنامه را خراب کند. از سوی دیگر، Bolt.new در ابتدا ویرایش بصری کمی ارائه می‌داد. همه چیز از طریق پرامپت‌ها یا ویرایش کد در پشت صحنه انجام می‌شد که برای غیرتوسعه‌دهندگان ترسناک است. (Lovable شروع به معرفی حالت «ویرایش بصری» برای تغییرات طرح‌بندی و سبک کرده است، اما در دسترسی اولیه است.) فقدان یک ویرایشگر WYSIWYG قوی یا رابط کشیدن و رها کردن (در هر دو ابزار) یک نقطه ضعف برای مدیران محصول است که نمی‌خواهند وارد کد شوند. حتی مستندات خود Lovable این شکاف را تأیید می‌کند و هدف آن ارائه قابلیت کشیدن و رها کردن بیشتر در آینده برای «دسترسی بیشتر به کاربران غیرفنی» است – که نشان می‌دهد در حال حاضر، سهولت استفاده هنوز جای بهبود دارد.

  • مشکلات جریان کار رابط کاربری: کاربران به مشکلات کوچک‌تر UX اشاره کرده‌اند که روانی استفاده از این پلتفرم‌ها را مختل می‌کند. به عنوان مثال، در Bolt.new، رابط کاربری به کاربر اجازه می‌داد بدون پیکربندی هدف استقرار، روی «استقرار» کلیک کند که منجر به سردرگمی می‌شد (کاربر پیشنهاد کرد که «اگر سعی در استقرار دارید اما هنوز پیکربندی نکرده‌اید، باید از شما بخواهد Netlify را پیکربندی کنید»). Bolt همچنین فاقد هرگونه نمایش تفاوت (diff) یا تاریخچه در ویرایشگر خود بود؛ «آنچه را که تغییر می‌دهد توصیف می‌کند… اما کد واقعی تفاوت را نشان نمی‌دهد»، برخلاف ابزارهای توسعه سنتی. این امر درک آنچه هوش مصنوعی در هر تکرار تغییر داده است را برای مدیر محصول دشوارتر می‌کند و مانع یادگیری و اعتماد می‌شود. علاوه بر این، تاریخچه چت جلسه Bolt بسیار کوتاه بود، بنابراین نمی‌توانستید به عقب برگردید تا دستورالعمل‌های قبلی را مرور کنید – مشکلی برای مدیری که ممکن است از کار فاصله بگیرد و بعداً با نیاز به زمینه بازگردد. در مجموع، این نقص‌های رابط کاربری به معنای بار ذهنی اضافی برای پیگیری تغییرات و وضعیت هستند.

به طور خلاصه، Bolt.new تمایل دارد قدرت خام را بر ظرافت ترجیح دهد، که می‌تواند مدیران محصول را با مشکلات آن دست و پنجه نرم کند، در حالی که تجربه کاربری Lovable دوستانه‌تر است اما هنوز در عمق محدود است. همانطور که یک مقایسه بیان کرد: «Bolt.new عالی است اگر سرعت خام و کنترل کامل می‌خواهید… برنامه‌های فول‌استک را سریع تولید می‌کند، اما برای تولید باید آن‌ها را مرتب کنید. Lovable ساختاریافته‌تر و طراحی‌پسندتر است… با کدی تمیزتر از ابتدا.» برای یک مدیر محصول، آن زمان «مرتب‌سازی» یک ملاحظه جدی است – و بسیاری دریافته‌اند که آنچه این ابزارهای هوش مصنوعی در زمان توسعه اولیه صرفه‌جویی می‌کنند، بخشی از آن را در زمان اشکال‌زدایی و تنظیم مجدد پس می‌دهند.

اصطکاک در همکاری و گردش کار تیمی

بخش حیاتی از نقش یک مدیر محصول، کار با تیم‌ها – طراحان، توسعه‌دهندگان، و سایر مدیران محصول – است. اما هم Bolt.new و هم Lovable محدودیت‌هایی در زمینه همکاری چندنفره و یکپارچه‌سازی گردش کار دارند.

  • عدم وجود ویژگی‌های همکاری بومی: هیچ‌یک از این ابزارها در ابتدا با هدف همکاری همزمان چند کاربره (مانند گوگل داکس یا فیگما) ساخته نشده‌اند. پروژه‌ها معمولاً به یک حساب کاربری واحد متصل هستند و در هر زمان توسط یک نفر ویرایش می‌شوند. این جداسازی می‌تواند در محیط تیمی اصطکاک ایجاد کند. برای مثال، اگر یک مدیر محصول نمونه اولیه‌ای را در Bolt.new بسازد، راه آسانی برای یک طراح یا مهندس وجود ندارد که همزمان وارد شود و همان پروژه را تغییر دهد. انتقال کار دست و پا گیر است: معمولاً باید کد را اکسپورت یا به یک مخزن پوش کرد تا دیگران روی آن کار کنند (و همانطور که در ادامه اشاره شد، حتی این کار در مورد Bolt نیز بی‌اهمیت نبود). در عمل، برخی کاربران به ساخت با این ابزارها و سپس انتقال کد به جای دیگر روی می‌آورند. یکی از شرکت‌کنندگان در بحث Product Hunt اعتراف کرد: پس از استفاده از Bolt یا Lovable برای گرفتن ایده، او «آن را در گیت‌هابم قرار می‌دهم و در نهایت از Cursor برای تکمیل ساخت استفاده می‌کنم» – اساساً به ابزاری دیگر برای توسعه تیمی روی می‌آورد. این نشان می‌دهد که برای همکاری پایدار، کاربران نیاز به ترک محیط Bolt/Lovable را احساس می‌کنند.

  • کنترل نسخه و اشتراک‌گذاری کد: در ابتدا، Bolt.new هیچ یکپارچه‌سازی گیت داخلی نداشت، که یک توسعه‌دهنده آن را یک اشتباه «دیوانه‌وار» خواند: «من کاملاً می‌خواهم کدم... در گیت باشد.» بدون کنترل نسخه بومی، یکپارچه‌سازی خروجی Bolt در کدبیس یک تیم دست و پا گیر بود. (Bolt یک فایل ZIP قابل دانلود از کد ارائه می‌کرد، و افزونه‌های مرورگر شخص ثالث برای پوش کردن آن به گیت‌هاب ظاهر شدند.) این یک گام اضافی است که می‌تواند جریان کار یک مدیر محصول را که سعی در همکاری با توسعه‌دهندگان دارد، مختل کند. Lovable، در مقابل، ویژگی «عدم وابستگی، همگام‌سازی گیت‌هاب» را تبلیغ می‌کند که به کاربران امکان می‌دهد یک مخزن را متصل کرده و به‌روزرسانی‌های کد را پوش کنند. این یک نقطه قوت برای تیم‌ها بوده است – یک کاربر اشاره کرد که آنها «از Lovable برای یکپارچه‌سازی گیت (محیط تیمی مشارکتی) استفاده کردند» در حالی که Bolt فقط برای کار سریع انفرادی استفاده می‌شد. در این جنبه، Lovable انتقال کار تیمی را آسان می‌کند: یک مدیر محصول می‌تواند یک برنامه تولید کند و بلافاصله کد را در گیت‌هاب برای بررسی یا ادامه کار توسعه‌دهندگان داشته باشد. Bolt.new از آن زمان سعی در بهبود داشته و یک اتصال‌دهنده گیت‌هاب از طریق StackBlitz اضافه کرده است، اما بازخورد جامعه نشان می‌دهد که هنوز به آن روانی نیست. حتی با وجود گیت، کد تولید شده توسط هوش مصنوعی می‌تواند بدون مستندات برای تیم‌ها دشوار باشد که آن را تجزیه و تحلیل کنند، زیرا کد توسط ماشین تولید شده و گاهی اوقات خودتوضیح‌دهنده نیست.

  • یکپارچه‌سازی گردش کار (تیم‌های طراحی و توسعه): مدیران محصول اغلب نیاز دارند طراحان را زودتر درگیر کنند یا اطمینان حاصل کنند که آنچه می‌سازند با مشخصات طراحی همسو است. هر دو ابزار در این زمینه تلاش‌هایی برای یکپارچه‌سازی انجام دادند (که در ادامه بیشتر بحث می‌شود)، اما هنوز اصطکاک وجود دارد. یکی از مزایای Bolt.new برای توسعه‌دهندگان این است که کنترل مستقیم‌تری بر پشته فناوری می‌دهد – «به شما اجازه می‌دهد از هر فریم‌ورکی استفاده کنید،» همانطور که بنیانگذار Lovable مشاهده کرد – که ممکن است یک عضو تیم توسعه را که می‌خواهد فناوری را انتخاب کند، راضی کند. با این حال، همین انعطاف‌پذیری به این معنی است که Bolt بیشتر شبیه زمین بازی یک توسعه‌دهنده است تا یک ابزار راهنمای مدیر محصول. در مقابل، رویکرد ساختاریافته Lovable (با پشته پیشنهادی، بک‌اند یکپارچه و غیره) ممکن است آزادی یک توسعه‌دهنده را محدود کند، اما مسیری راهنمایی شده را فراهم می‌کند که غیرمهندسان از آن قدردانی می‌کنند. بسته به تیم، این تفاوت می‌تواند یک نقطه درد باشد: یا Bolt بیش از حد بدون جهت‌گیری به نظر می‌رسد (مدیر محصول ممکن است به طور تصادفی تنظیماتی را انتخاب کند که تیم دوست ندارد)، یا Lovable بیش از حد محدود به نظر می‌رسد (از فریم‌ورک‌هایی که تیم توسعه ترجیح می‌دهد استفاده نمی‌کند). در هر دو حالت، همسو کردن نمونه اولیه با استانداردهای تیم نیاز به هماهنگی اضافی دارد.

  • ابزارهای همکاری خارجی: نه Bolt.new و نه Lovable مستقیماً با مجموعه‌های همکاری رایج یکپارچه نمی‌شوند (هیچ یکپارچه‌سازی مستقیمی با Slack برای اعلان‌ها، هیچ یکپارچه‌سازی با Jira برای پیگیری مسائل و غیره وجود ندارد). این بدان معناست که هرگونه به‌روزرسانی یا پیشرفت در ابزار باید به صورت دستی به تیم اطلاع داده شود. برای مثال، اگر یک مدیر محصول نمونه اولیه‌ای ایجاد کند و بازخورد بخواهد، باید خودشان لینکی به برنامه مستقر شده یا مخزن گیت‌هاب را از طریق ایمیل/اسلک به اشتراک بگذارند – پلتفرم‌ها به تیم اطلاع نمی‌دهند یا به طور خودکار به تیکت‌های پروژه متصل نمی‌شوند. این عدم یکپارچه‌سازی با گردش کارهای تیمی می‌تواند منجر به شکاف‌های ارتباطی شود. یک مدیر محصول نمی‌تواند وظایف را در Bolt/Lovable اختصاص دهد، یا برای یک هم‌تیمی روی یک عنصر UI خاص نظر بگذارد، آنطور که ممکن است در یک ابزار طراحی مانند فیگما انجام دهد. همه چیز باید به صورت موردی و خارج از ابزار انجام شود. اساساً، Bolt.new و Lovable از نظر طراحی محیط‌های تک‌نفره هستند، که زمانی که یک مدیر محصول می‌خواهد از آنها در یک زمینه چندنفره استفاده کند، چالشی ایجاد می‌کند.

به طور خلاصه، Lovable در سناریوهای تیمی کمی از Bolt.new پیشی می‌گیرد (به لطف همگام‌سازی گیت‌هاب و رویکرد ساختاریافته‌ای که غیربرنامه‌نویسان آن را آسان‌تر می‌یابند). یک مدیر محصول که به صورت انفرادی کار می‌کند ممکن است تنظیمات فردگرایانه Bolt را تحمل کند، اما اگر نیاز به درگیر کردن دیگران داشته باشد، این ابزارها می‌توانند به گلوگاه تبدیل شوند مگر اینکه تیم یک فرآیند دستی در اطراف آنها ایجاد کند. شکاف همکاری دلیل اصلی است که می‌بینیم کاربران کار خود را اکسپورت کرده و در جای دیگری ادامه می‌دهند – هوش مصنوعی می‌تواند یک پروژه را شروع کند، اما ابزارهای سنتی هنوز برای پیشبرد آن به صورت مشارکتی مورد نیاز هستند.

چالش‌های یکپارچه‌سازی با ابزارهای دیگر

توسعه محصول مدرن شامل مجموعه‌ای از ابزارهاست – پلتفرم‌های طراحی، پایگاه‌های داده، خدمات شخص ثالث و غیره. مدیران محصول برای نرم‌افزاری ارزش قائلند که به‌خوبی با ابزارهای موجودشان کار کند، اما Bolt.new و Lovable دارای اکوسیستم یکپارچه‌سازی محدودی هستند که اغلب نیازمند راه‌حل‌های جایگزین است:

  • یکپارچه‌سازی ابزارهای طراحی: مدیران محصول اغلب کار خود را با ماکاپ‌ها یا وایرفریم‌های طراحی آغاز می‌کنند. هم Bolt و هم Lovable این موضوع را تشخیص داده و راه‌هایی برای وارد کردن طرح‌ها معرفی کردند، با این حال بازخورد کاربران در مورد این ویژگی‌ها متفاوت است. Bolt.new قابلیت وارد کردن فایل‌های Figma (که بر پایه افزونه Anima ساخته شده) را برای تولید کد از طرح‌ها اضافه کرد، اما آنطور که انتظار می‌رفت موفق نبود. یکی از آزمایش‌کنندگان اولیه اشاره کرد که ویدئوهای تبلیغاتی وارد کردن بی‌نقص و ساده را نشان می‌دادند، «اما در مورد بخش‌هایی که [کار نمی‌کنند] چه؟ اگر ابزاری قرار است متحول‌کننده باشد، باید پیچیدگی‌ها را مدیریت کند – نه فقط کارهای آسان را.» در عمل، Bolt با فایل‌های Figma که بسیار مرتب نبودند، مشکل داشت. یک طراح UX که یکپارچه‌سازی Figma در Bolt را امتحان کرد، آن را برای هر چیزی فراتر از چیدمان‌های پایه، ناامیدکننده یافت و اشاره کرد که این یکپارچه‌سازی می‌تواند «در طرح‌های پیچیده دچار مشکل شود». Lovable اخیراً خط لوله تبدیل Figma به کد خود را از طریق یکپارچه‌سازی Builder.io راه‌اندازی کرده است. این امر به طور بالقوه نتایج تمیزتری به همراه دارد (زیرا Builder.io فایل Figma را تفسیر کرده و به Lovable منتقل می‌کند)، اما از آنجایی که جدید است، هنوز به طور گسترده اثبات نشده است. حداقل یک مقایسه، Lovable را به دلیل «گزینه‌های UI بهتر (Figma/Builder.io)» و رویکردی دوستانه‌تر با طراحی ستایش کرد. با این حال، «کمی کندتر در تولید به‌روزرسانی‌ها» به عنوان یک بده‌بستان برای آن دقت در طراحی گزارش شد. برای مدیران محصول، نتیجه نهایی این است که وارد کردن طرح‌ها همیشه به سادگی یک کلیک نیست – ممکن است زمان زیادی را صرف تنظیم فایل Figma برای مطابقت با قابلیت‌های هوش مصنوعی یا پاکسازی UI تولید شده پس از وارد کردن کنند. این امر اصطکاک را در گردش کار بین طراحان و ابزار هوش مصنوعی افزایش می‌دهد.

  • یکپارچه‌سازی بک‌اند و پایگاه داده: هر دو ابزار بر تولید فرانت‌اند تمرکز دارند، اما برنامه‌های واقعی به داده و احراز هویت نیاز دارند. راه‌حل انتخابی برای Bolt.new و Lovable، یکپارچه‌سازی با Supabase (یک پایگاه داده PostgreSQL میزبانی شده + سرویس احراز هویت) است. کاربران از وجود این یکپارچه‌سازی‌ها قدردانی می‌کنند، اما تفاوت‌های ظریفی در اجرا وجود دارد. در ابتدا، یکپارچه‌سازی Supabase در Bolt.new ابتدایی بود؛ در مقایسه، یکپارچه‌سازی Lovable «محکم‌تر [و] سرراست‌تر» تلقی می‌شد. بنیان‌گذار Lovable تاکید کرد که سیستم Lovable برای کمتر «گیر کردن» تنظیم شده است، از جمله هنگام یکپارچه‌سازی پایگاه‌های داده. با این حال، استفاده از Supabase همچنان نیازمند این است که مدیر محصول درک نسبی از شمای پایگاه داده داشته باشد. در بررسی Medium از Lovable، نویسنده مجبور شد جداول را به صورت دستی در Supabase ایجاد کرده و داده‌ها را آپلود کند، سپس آن را از طریق کلیدهای API متصل کند تا یک برنامه کاملاً کارآمد (مثلاً برای رویدادها و مکان‌های یک برنامه بلیط‌فروشی) داشته باشد. این فرآیند قابل انجام بود، اما ساده نبود – هیچ تشخیص خودکار مدل داده شما وجود ندارد، مدیر محصول باید آن را تعریف کند. اگر در اتصال مشکلی پیش بیاید، اشکال‌زدایی دوباره بر عهده کاربر است. Lovable تلاش می‌کند کمک کند (دستیار هوش مصنوعی هنگام بروز خطا در اتصال Supabase راهنمایی ارائه داد)، اما بی‌نقص نیست. Bolt.new تنها اخیراً پس از شکایات کاربران «پیشرفت‌های زیادی را در یکپارچه‌سازی Supabase خود ارائه کرده است». قبل از آن، همانطور که یکی از کاربران گفت، «Bolt… کارهای فرانت‌اند را انجام می‌دهد اما کمک زیادی در بک‌اند نمی‌کند» – فراتر از تنظیمات پیش‌فرض ساده، برای منطق سرور به حال خود رها می‌شدید. به طور خلاصه، در حالی که هر دو ابزار یکپارچه‌سازی بک‌اند را ممکن ساخته‌اند، این یک یکپارچه‌سازی سطحی است. مدیران محصول ممکن است خود را محدود به آنچه Supabase ارائه می‌دهد بیابند؛ هر چیز سفارشی‌تر (مثلاً یک پایگاه داده متفاوت یا منطق سرور پیچیده) پشتیبانی نمی‌شود (Bolt و Lovable کد بک‌اند دلخواه را در زبان‌هایی مانند پایتون/جاوا تولید نمی‌کنند). این می‌تواند زمانی که الزامات یک محصول فراتر از عملیات پایه CRUD است، ناامیدکننده باشد.

  • سرویس‌های شخص ثالث و APIها: بخش کلیدی محصولات مدرن، اتصال به سرویس‌ها (درگاه‌های پرداخت، نقشه‌ها، تحلیل‌ها و غیره) است. Lovable و Bolt می‌توانند APIها را یکپارچه کنند، اما فقط از طریق رابط پرامپت و نه از طریق افزونه‌های از پیش ساخته شده. به عنوان مثال، یک کاربر در Reddit توضیح داد که چگونه می‌توان به هوش مصنوعی چیزی مانند «من به یک API آب و هوا نیاز دارم» گفت، و ابزار یک API رایگان محبوب را انتخاب کرده و کلید API را درخواست می‌کند. این چشمگیر است، اما همچنین مبهم است – مدیر محصول باید اعتماد کند که هوش مصنوعی یک API مناسب را انتخاب کرده و فراخوانی‌ها را به درستی پیاده‌سازی می‌کند. هیچ فروشگاه برنامه‌ای برای یکپارچه‌سازی‌ها یا تنظیمات گرافیکی وجود ندارد؛ همه چیز به نحوه پرامپت شما بستگی دارد. برای سرویس‌های رایج مانند پرداخت یا ایمیل، Lovable به نظر می‌رسد با ساخت آن‌ها درونی، برتری دارد: به گفته بنیان‌گذار آن، Lovable دارای «یکپارچه‌سازی برای پرداخت‌ها + ایمیل‌ها» در میان ویژگی‌های خود است. اگر این درست باشد، به این معنی است که یک مدیر محصول می‌تواند به راحتی از Lovable بخواهد یک فرم پرداخت Stripe اضافه کند یا ایمیل‌ها را از طریق یک سرویس یکپارچه ارسال کند، در حالی که با Bolt ممکن است مجبور باشد آن را به صورت دستی از طریق فراخوانی‌های API تنظیم کند. با این حال، مستندات در مورد این موارد کم است – به احتمال زیاد هنوز از طریق عامل هوش مصنوعی مدیریت می‌شود تا یک تنظیمات اشاره و کلیک. عدم وجود ماژول‌های یکپارچه‌سازی واضح و کاربرپسند می‌تواند به عنوان یک نقطه ضعف دیده شود: برای یکپارچه‌سازی چیزی جدید نیازمند آزمون و خطا است، و اگر هوش مصنوعی یک سرویس خاص را نشناسد، مدیر محصول ممکن است به بن‌بست بخورد. اساساً، یکپارچه‌سازی‌ها ممکن هستند اما «plug-and-play» نیستند.

  • یکپارچه‌سازی زنجیره ابزارهای سازمانی: وقتی صحبت از یکپارچه‌سازی با زنجیره ابزارهای مدیریت محصول (Jira برای تیکت‌ها، Slack برای اعلان‌ها و غیره) می‌شود، Bolt.new و Lovable در حال حاضر هیچ چیز آماده‌ای ارائه نمی‌دهند. این پلتفرم‌ها به صورت جداگانه عمل می‌کنند. در نتیجه، یک مدیر محصول که از آن‌ها استفاده می‌کند، باید سیستم‌های دیگر را به صورت دستی به‌روزرسانی کند. به عنوان مثال، اگر مدیر محصول یک داستان کاربر در Jira داشت («به عنوان یک کاربر، من ویژگی X را می‌خواهم») و آن ویژگی را در Lovable نمونه‌سازی کند، هیچ راهی برای علامت‌گذاری آن داستان به عنوان تکمیل شده از داخل Lovable وجود ندارد – مدیر محصول باید وارد Jira شده و آن را انجام دهد. به همین ترتیب، هیچ ربات Slack قرار نیست «نمونه اولیه آماده است» را هنگامی که Bolt ساخت را به پایان می‌رساند، اعلام کند؛ مدیر محصول باید لینک پیش‌نمایش را گرفته و به اشتراک بگذارد. این شکاف با توجه به تمرکز اولیه این ابزارها تعجب‌آور نیست، اما کارایی گردش کار را در یک محیط تیمی مختل می‌کند. اساساً، این یک تغییر زمینه است: شما در Bolt/Lovable کار می‌کنید تا بسازید، سپس به ابزارهای مدیریت محصول خود می‌روید تا پیشرفت را ثبت کنید، سپس شاید به ابزارهای ارتباطی خود برای نشان دادن به تیم. نرم‌افزار یکپارچه می‌تواند این فرآیند را ساده‌تر کند، اما در حال حاضر این بار بر دوش مدیر محصول است.

به طور خلاصه، Bolt.new و Lovable در برخی زمینه‌های فنی (به ویژه با Supabase برای داده) به خوبی یکپارچه می‌شوند، اما در یکپارچه‌سازی با اکوسیستم گسترده‌تر ابزارهایی که مدیران محصول روزانه استفاده می‌کنند، کوتاهی می‌کنند. Lovable گام‌های کمی بیشتری در ارائه مسیرهای داخلی (مانند استقرار با یک کلیک، GitHub مستقیم، برخی سرویس‌های داخلی) برداشته است، در حالی که Bolt اغلب نیازمند سرویس‌های خارجی (Netlify، تنظیم دستی API) است. یک بررسی NoCode MBA به صراحت این تفاوت را نشان می‌دهد: «Lovable انتشار داخلی را فراهم می‌کند، در حالی که Bolt به سرویس‌های خارجی مانند Netlify متکی است». تلاش برای پر کردن این شکاف‌ها – چه با کپی دستی کد، چه با دستکاری افزونه‌های شخص ثالث، یا وارد کردن مجدد به‌روزرسانی‌ها به سیستم‌های دیگر – یک آزار واقعی برای مدیران محصولی است که به دنبال تجربه‌ای بی‌نقص هستند.

محدودیت‌ها در برنامه‌ریزی محصول و مدیریت نقشه راه

فراتر از ساخت یک نمونه اولیه سریع، مدیران محصول مسئول برنامه‌ریزی قابلیت‌ها، مدیریت نقشه‌های راه و اطمینان از تکامل محصول هستند. در این زمینه، دامنه Bolt.new و Lovable بسیار محدود است – آن‌ها به ایجاد یک اپلیکیشن کمک می‌کنند، اما هیچ ابزاری برای برنامه‌ریزی گسترده‌تر محصول یا مدیریت پروژه مستمر ارائه نمی‌دهند.

  • عدم وجود بک‌لاگ یا مدیریت نیازمندی‌ها: این سازندگان اپلیکیشن مبتنی بر هوش مصنوعی هیچ مفهومی از بک‌لاگ، داستان‌های کاربر یا وظایف را شامل نمی‌شوند. یک مدیر محصول نمی‌تواند از Bolt.new یا Lovable برای فهرست کردن قابلیت‌ها و سپس رسیدگی به آن‌ها به صورت ساختاریافته و یکی یکی استفاده کند. در عوض، توسعه توسط دستورات (پرامپت‌ها) ("X را بساز"، "حالا Y را اضافه کن") هدایت می‌شود و ابزارها اپلیکیشن را بر اساس آن تولید یا اصلاح می‌کنند. این روش برای نمونه‌سازی موقت کار می‌کند اما به یک نقشه راه مدیریت‌شده تبدیل نمی‌شود. اگر یک مدیر محصول بخواهد قابلیت‌های خاصی را اولویت‌بندی کند یا یک برنامه انتشار را ترسیم کند، همچنان به ابزارهای خارجی (مانند Jira، Trello یا یک صفحه گسترده ساده) برای انجام این کار نیاز خواهد داشت. هوش مصنوعی به شما یادآوری نمی‌کند که چه چیزی در انتظار است یا قابلیت‌ها چگونه به یکدیگر مرتبط هستند – این ابزار هیچ مفهومی از جدول زمانی پروژه یا وابستگی‌ها ندارد، فقط دستورات فوری که شما می‌دهید.

  • دشواری در مدیریت پروژه‌های بزرگتر: با افزایش پیچیدگی پروژه‌ها، کاربران متوجه می‌شوند که این پلتفرم‌ها به بن‌بست می‌رسند. یکی از بازبینان G2 اشاره کرد که "همانطور که شروع به گسترش پورتفولیوی خود کردم، متوجه شدم ابزارهای زیادی برای مدیریت پروژه‌های پیچیده یا بزرگتر" در Lovable وجود ندارد. این احساس در مورد Bolt.new نیز صدق می‌کند. آن‌ها برای اپلیکیشن‌های کوچک و نوپا بهینه شده‌اند؛ اگر سعی کنید یک محصول اساسی با ماژول‌های متعدد، نقش‌های کاربری، منطق پیچیده و غیره بسازید، فرآیند دست و پا گیر می‌شود. هیچ پشتیبانی برای ماژول‌ها یا پکیج‌ها فراتر از آنچه فریم‌ورک‌های کدنویسی زیربنایی ارائه می‌دهند، وجود ندارد. و از آنجایی که هیچ یک از این ابزارها امکان اتصال به یک پایگاه کد موجود را نمی‌دهند، نمی‌توانید بهبودهای تولید شده توسط هوش مصنوعی را به تدریج در یک پروژه بلندمدت ادغام کنید. این بدان معناست که آن‌ها برای توسعه تکراری بر روی یک محصول بالغ مناسب نیستند. در عمل، اگر یک نمونه اولیه ساخته شده با Lovable نیاز به تبدیل شدن به یک محصول واقعی داشته باشد، تیم‌ها اغلب پس از رسیدن به اندازه مشخصی، آن را خارج از ابزار بازنویسی یا بازسازی می‌کنند. از دیدگاه مدیر محصول، این محدودیت به این معنی است که شما خروجی‌های Bolt/Lovable را به عنوان نمونه‌های اولیه یک‌بار مصرف یا نقاط شروع در نظر می‌گیرید، نه به عنوان محصول واقعی که قرار است مقیاس‌پذیر شود – خود ابزارها از این مسیر پشتیبانی نمی‌کنند.

  • ماهیت یک‌بار مصرف تولید هوش مصنوعی: Bolt.new و Lovable بیشتر شبیه ویزاردها عمل می‌کنند تا محیط‌های توسعه مداوم. آن‌ها در فاز اولیه ایده‌پردازی (شما ایده‌ای دارید، آن را پرامپت می‌کنید، یک اپلیکیشن پایه دریافت می‌کنید) می‌درخشند. اما فاقد قابلیت‌هایی برای برنامه‌ریزی و نظارت مستمر بر پیشرفت یک محصول هستند. به عنوان مثال، هیچ مفهومی از جدول زمانی نقشه راه وجود ندارد که بتوانید در آن "اسپرینت ۱: پیاده‌سازی ورود (توسط هوش مصنوعی انجام شد)، اسپرینت ۲: پیاده‌سازی مدیریت پروفایل (در دست انجام)" و غیره را قرار دهید. همچنین نمی‌توانید به راحتی به نسخه قبلی بازگردید یا یک قابلیت جدید را شاخه‌سازی کنید – که این‌ها از رویه‌های استاندارد در توسعه محصول هستند. این اغلب مدیران محصول را به سمت طرز فکر یک‌بار مصرف سوق می‌دهد: از هوش مصنوعی برای اعتبارسنجی سریع یک ایده استفاده کنید، اما سپس توسعه "مناسب" را در یک محیط سنتی برای هر چیزی فراتر از نمونه اولیه از سر بگیرید. این تحویل می‌تواند یک نقطه درد باشد زیرا اساساً تلاش را تکرار می‌کند یا نیاز به ترجمه نمونه اولیه به یک فرمت قابل نگهداری‌تر دارد.

  • عدم وجود قابلیت‌های تعامل با ذینفعان: در برنامه‌ریزی محصول، مدیران محصول اغلب بازخورد جمع‌آوری کرده و نقشه راه را تنظیم می‌کنند. این ابزارهای هوش مصنوعی نیز در این زمینه کمکی نمی‌کنند. به عنوان مثال، نمی‌توانید سناریوهای مختلف یا گزینه‌های نقشه راه محصول را در Bolt/Lovable برای بحث با ذینفعان ایجاد کنید – هیچ نمای جدول زمانی، هیچ رأی‌گیری قابلیت‌ها، هیچ چیز از این قبیل وجود ندارد. هرگونه بحث یا تصمیم‌گیری در مورد چه چیزی را در ادامه بسازیم باید خارج از پلتفرم انجام شود. یک مدیر محصول ممکن بود امیدوار باشد، به عنوان مثال، همانطور که هوش مصنوعی اپلیکیشن را می‌سازد، بتواند فهرستی از قابلیت‌ها یا مشخصاتی را که پیاده‌سازی شده‌اند نیز ارائه دهد، که سپس بتواند به عنوان یک سند زنده برای تیم عمل کند. اما در عوض، مستندسازی محدود است (تاریخچه چت یا کامنت‌های کد تنها سوابق هستند، و همانطور که اشاره شد، تاریخچه چت Bolt از نظر طول محدود است). این عدم پشتیبانی داخلی از مستندسازی یا برنامه‌ریزی به این معنی است که مدیر محصول باید به صورت دستی آنچه را که هوش مصنوعی انجام داده و آنچه را که برای هر نوع نقشه راه باقی مانده است، مستند کند، که این کار اضافی است.

در اصل، Bolt.new و Lovable جایگزینی برای ابزارهای مدیریت محصول نیستند – آن‌ها ابزارهای توسعه کمکی هستند. آن‌ها "اپلیکیشن‌های جدید را از ابتدا تولید می‌کنند اما در بسط یا مدیریت تکامل محصول به شما ملحق نمی‌شوند". مدیران محصول دریافته‌اند که پس از انتشار نمونه اولیه، باید به چرخه‌های برنامه‌ریزی و توسعه سنتی روی آورند، زیرا ابزارهای هوش مصنوعی آن فرآیند را هدایت نخواهند کرد. همانطور که یک وبلاگ‌نویس فناوری پس از آزمایش نتیجه گرفت، "Lovable به وضوح نمونه‌سازی را تسریع می‌کند اما نیاز به تخصص انسانی را از بین نمی‌برد... این یک راه حل جادویی نیست که تمام دخالت‌های انسانی در توسعه محصول را از بین ببرد". این موضوع تأکید می‌کند که برنامه‌ریزی، اولویت‌بندی و بهبود – فعالیت‌های اصلی مدیر محصول – همچنان به انسان‌ها و ابزارهای استانداردشان متکی هستند و شکافی را در آنچه این پلتفرم‌های هوش مصنوعی خود می‌توانند پشتیبانی کنند، باقی می‌گذارند.

(Lovable.dev در مقابل Bolt.new در مقابل Fine: مقایسه سازندگان اپلیکیشن هوش مصنوعی و عامل‌های کدنویسی برای استارتاپ‌ها) اکثر سازندگان اپلیکیشن هوش مصنوعی (مانند Bolt.new و Lovable) در تولید سریع یک نمونه اولیه فرانت‌اند عالی هستند، اما فاقد قابلیت‌هایی برای کد بک‌اند پیچیده، تست کامل یا نگهداری بلندمدت می‌باشند. مدیران محصول دریافته‌اند که این ابزارها، در حالی که برای اثبات مفهوم عالی هستند، نمی‌توانند چرخه عمر کامل محصول را فراتر از ساخت اولیه مدیریت کنند.

مشکلات مربوط به تجزیه و تحلیل، بینش‌ها و پیگیری پیشرفت

هنگامی که یک محصول (یا حتی یک نمونه اولیه) ساخته می‌شود، مدیر محصول می‌خواهد نحوه عملکرد آن را پیگیری کند – هم از نظر پیشرفت توسعه و هم از نظر تعامل کاربر. در اینجا، Bolt.new و Lovable عملاً هیچ ابزار تجزیه و تحلیل یا ردیابی داخلی ارائه نمی‌دهند، که می‌تواند یک نقطه ضعف قابل توجه باشد.

  • عدم وجود ابزار تجزیه و تحلیل کاربر داخلی: اگر یک مدیر محصول برنامه‌ای را از طریق این پلتفرم‌ها مستقر کند، هیچ داشبوردی برای مشاهده معیارهای استفاده (مانند تعداد کاربران، کلیک‌ها، تبدیل‌ها) وجود ندارد. هرگونه تجزیه و تحلیل محصول باید به صورت دستی به برنامه تولید شده اضافه شود. به عنوان مثال، برای به دست آوردن حتی داده‌های ترافیک اولیه، یک مدیر محصول باید گوگل آنالیتیکس یا یک اسکریپت مشابه را در کد برنامه وارد کند. منابع راهنمای خود Lovable به صراحت به این موضوع اشاره می‌کنند: «اگر از Lovable استفاده می‌کنید... باید کد ردیابی گوگل آنالیتیکس را به صورت دستی اضافه کنید... هیچ یکپارچه‌سازی مستقیمی وجود ندارد.». این به معنای تنظیمات اضافی و مراحل فنی است که یک مدیر محصول باید هماهنگ کند (احتمالاً در صورت عدم آشنایی با کدنویسی، به کمک یک توسعه‌دهنده نیاز خواهد داشت). عدم وجود ابزارهای تجزیه و تحلیل یکپارچه مشکل‌ساز است، زیرا یکی از دلایل اصلی نمونه‌سازی سریع، جمع‌آوری بازخورد کاربر است – اما این ابزارها آن را برای شما جمع‌آوری نمی‌کنند. اگر یک مدیر محصول یک MVP تولید شده با Lovable را برای یک گروه آزمایشی راه‌اندازی کند، باید خودش آن را ابزارگذاری کند یا از خدمات تجزیه و تحلیل خارجی برای کسب اطلاعات در مورد رفتار کاربر استفاده کند. این کار شدنی است، اما سربار اضافی ایجاد می‌کند و نیاز به آشنایی با ویرایش کد یا استفاده از رابط کاربری محدود پلتفرم برای وارد کردن اسکریپت‌ها دارد.

  • بینش محدود در مورد فرآیند هوش مصنوعی: در بخش توسعه، مدیران محصول ممکن است به تجزیه و تحلیل یا بازخورد در مورد نحوه عملکرد عامل هوش مصنوعی نیز علاقه‌مند باشند – به عنوان مثال، معیارهایی در مورد تعداد تلاش‌هایی که برای درست انجام دادن کاری لازم بوده، یا اینکه کدام بخش‌های کد را بیشتر تغییر داده است. چنین بینش‌هایی می‌تواند به مدیر محصول کمک کند تا مناطق پرخطر برنامه را شناسایی کرده یا به اجزای ساخته شده توسط هوش مصنوعی اعتماد کند. با این حال، نه Bolt.new و نه Lovable اطلاعات زیادی از این دست را نمایش نمی‌دهند. جدای از معیارهای خام مانند توکن‌های استفاده شده یا پیام‌های ارسال شده، هیچ گزارش غنی از تصمیم‌گیری هوش مصنوعی وجود ندارد. در واقع، همانطور که اشاره شد، Bolt.new حتی تفاوت‌های تغییرات کد را نیز نشان نمی‌داد. این عدم شفافیت آنقدر ناامیدکننده بود که برخی کاربران هوش مصنوعی Bolt را متهم کردند که فقط برای ظاهر شدن مشغول، توکن‌ها را مصرف می‌کند: «بهینه شده برای ظاهر فعالیت به جای حل مسئله واقعی»، همانطور که یکی از منتقدان در مورد الگوی مصرف توکن مشاهده کرد. این نشان می‌دهد که مدیران محصول، فراتر از مشاهده نتیجه، بینش بسیار کمی در مورد اینکه آیا «کار» هوش مصنوعی مؤثر است یا اتلاف وقت، به دست می‌آورند. اساساً یک جعبه سیاه است. هنگامی که مشکلی پیش می‌آید، مدیر محصول باید کورکورانه به توضیح هوش مصنوعی اعتماد کند یا به کد خام بپردازد – هیچ ابزار تحلیلی برای مشخص کردن، مثلاً، «۲۰٪ از تلاش‌های تولید به دلیل X شکست خورد» وجود ندارد.

  • پیگیری پیشرفت و تاریخچه نسخه‌ها: از دیدگاه مدیریت پروژه، هیچ یک از این ابزارها ویژگی‌هایی برای پیگیری پیشرفت در طول زمان ارائه نمی‌دهند. نه نمودار برن‌داون، نه درصد پیشرفت، و حتی یک چک‌لیست ساده از ویژگی‌های تکمیل شده وجود ندارد. تنها جدول زمانی، تاریخچه مکالمه (برای رابط کاربری مبتنی بر چت Lovable) یا توالی پرامپت‌ها است. و همانطور که قبلاً اشاره شد، پنجره تاریخچه Bolt.new محدود است، به این معنی که نمی‌توانید به ابتدای یک جلسه طولانی برگردید. بدون یک تاریخچه یا خلاصه قابل اعتماد، یک مدیر محصول ممکن است کارهایی که هوش مصنوعی انجام داده را از دست بدهد. همچنین هیچ مفهومی از نقاط عطف یا نسخه‌ها وجود ندارد. اگر یک مدیر محصول بخواهد نمونه اولیه فعلی را با نسخه هفته گذشته مقایسه کند، این ابزارها چنین قابلیتی را ارائه نمی‌دهند (مگر اینکه مدیر محصول به صورت دستی یک کپی از کد را ذخیره کرده باشد). این عدم وجود تاریخچه یا مدیریت وضعیت می‌تواند اندازه‌گیری پیشرفت را دشوارتر کند. به عنوان مثال، اگر مدیر محصول هدفی مانند «بهبود زمان بارگذاری برنامه تا ۳۰٪» داشته باشد، هیچ معیار داخلی یا ابزار پروفایلینگ در Bolt/Lovable برای کمک به اندازه‌گیری آن وجود ندارد – مدیر محصول باید برنامه را خروجی بگیرد و از ابزارهای تحلیل خارجی استفاده کند.

  • حلقه‌های بازخورد کاربر: جمع‌آوری بازخورد کیفی (مانند از کاربران آزمایشی یا ذینفعان) نیز خارج از محدوده این ابزارها است. یک مدیر محصول ممکن است به چیزی مانند راهی آسان برای ارسال بازخورد توسط آزمایش‌کنندگان از داخل نمونه اولیه یا پیشنهاد بهبودها توسط هوش مصنوعی بر اساس تعاملات کاربر امیدوار بوده باشد، اما چنین ویژگی‌هایی وجود ندارند. هر حلقه بازخورد باید به صورت جداگانه سازماندهی شود (نظرسنجی‌ها، جلسات تست دستی و غیره). اساساً، هنگامی که برنامه ساخته و مستقر می‌شود، Bolt.new و Lovable کنار می‌روند – آنها به نظارت بر نحوه دریافت یا عملکرد برنامه کمک نمی‌کنند. این یک شکاف کلاسیک بین توسعه و مدیریت محصول است: ابزارها مورد اول را (تا حدی) پوشش می‌دهند، اما هیچ چیز برای مورد دوم ارائه نمی‌دهند.

برای روشن شدن موضوع، یک مدیر محصول در یک استارتاپ ممکن است از Lovable برای ساخت یک برنامه دمو برای یک پروژه آزمایشی (پایلوت) استفاده کند، اما هنگام ارائه نتایج به تیم یا سرمایه‌گذاران خود، باید به حکایات یا تحلیل‌های خارجی برای گزارش استفاده تکیه کند، زیرا خود Lovable آن داده‌ها را نشان نمی‌دهد. اگر آنها بخواهند پیگیری کنند که آیا یک تغییر اخیر تعامل کاربر را بهبود بخشیده است، باید خودشان برنامه را با ابزارهای تجزیه و تحلیل و شاید منطق تست A/B مجهز کنند. برای مدیران محصولی که به پلتفرم‌های یکپارچه‌تر عادت دارند (حتی چیزی مانند Webflow برای وب‌سایت‌ها نوعی آمار دارد، یا Firebase برای برنامه‌ها ابزارهای تجزیه و تحلیل دارد)، سکوت Bolt/Lovable پس از استقرار قابل توجه است.

به طور خلاصه، عدم وجود ابزارهای تجزیه و تحلیل و ردیابی به این معنی است که مدیران محصول باید برای اندازه‌گیری موفقیت به روش‌های سنتی بازگردند. این یک انتظار برآورده نشده است – پس از استفاده از چنین ابزار پیشرفته هوش مصنوعی برای ساخت محصول، ممکن است انتظار کمک پیشرفته هوش مصنوعی در تجزیه و تحلیل آن را داشته باشید، اما این (هنوز) بخشی از بسته نیست. همانطور که یک راهنما گفت، اگر با Lovable ابزارهای تجزیه و تحلیل می‌خواهید، باید آن را به روش قدیمی انجام دهید زیرا «GA یکپارچه نشده است». و وقتی نوبت به پیگیری پیشرفت توسعه می‌رسد، مسئولیت به طور کامل بر عهده مدیر محصول است که وضعیت پروژه را به صورت دستی خارج از ابزار حفظ کند. این عدم ارتباط یک نقطه ضعف قابل توجه برای مدیران محصولی است که سعی در ساده‌سازی گردش کار خود از ایده تا بازخورد کاربر دارند.

نتیجه‌گیری: دیدگاه مقایسه‌ای

از داستان‌ها و نظرات واقعی کاربران، مشخص است که Bolt.new و Lovable هر کدام نقاط قوتی دارند، اما همچنین نقاط ضعف قابل توجهی برای مدیران محصول ایجاد می‌کنند. هر دو به طور چشمگیری به وعده اصلی خود عمل می‌کنند – تولید سریع نمونه‌های اولیه برنامه‌های کاربردی – به همین دلیل هزاران کاربر را جذب کرده‌اند. با این حال، وقتی از دیدگاه یک مدیر محصول که نه تنها باید محصولی بسازد، بلکه باید روی آن همکاری، برنامه‌ریزی و تکرار کند، به این ابزارها نگاه می‌کنیم، محدودیت‌های مشابهی را نشان می‌دهند.

  • Bolt.new تمایل دارد انعطاف‌پذیری بیشتری (می‌توانید فریم‌ورک‌ها را انتخاب کنید، کد را مستقیماً تغییر دهید) و سرعت خام بیشتری ارائه دهد، اما به قیمت نگهداری بالاتر. مدیران محصول بدون تخصص کدنویسی ممکن است زمانی که Bolt خطا می‌دهد یا نیاز به اصلاحات دستی دارد، به مشکل بربخورند. مدل مبتنی بر توکن و ویژگی‌های ادغام اولیه محدود آن اغلب منجر به ناامیدی و مراحل اضافی می‌شد. Bolt را می‌توان به عنوان ابزاری قدرتمند اما نه‌چندان دقیق در نظر گرفت – عالی برای یک راه‌حل سریع یا کاربر فنی، اما کمتر مناسب برای یک گردش کار تیمی صیقلی.

  • Lovable خود را به عنوان یک «مهندس فول‌استک هوش مصنوعی» کاربرپسندتر معرفی می‌کند، که به معنای تجربه‌ای تا حدودی روان‌تر برای افراد غیرمهندس است. این ابزار بسیاری از پیچیدگی‌ها را پنهان می‌کند (با استقرار داخلی، همگام‌سازی گیت‌هاب و غیره) و تمایل به راهنمایی کاربر با خروجی‌های ساختاریافته (کد اولیه تمیزتر، ادغام طراحی) دارد. این بدان معناست که مدیران محصول معمولاً «با Lovable پیشرفت بیشتری می‌کنند» قبل از نیاز به دخالت توسعه‌دهنده. با این حال، Lovable بسیاری از نقاط ضعف اصلی Bolt را به اشتراک می‌گذارد: جادو نیست – کاربران همچنان با رفتارهای گیج‌کننده هوش مصنوعی مواجه می‌شوند، گاهی اوقات مجبور به راه‌اندازی مجدد هستند و برای هر چیزی فراتر از ساخت نمونه اولیه باید پلتفرم را ترک کنند. علاوه بر این، ویژگی‌های اضافی Lovable (مانند ویرایش بصری یا برخی ادغام‌ها) هنوز در حال تکامل هستند و گاهی اوقات به خودی خود دست و پا گیرند (به عنوان مثال، یک کاربر فرآیند استقرار Lovable را آزاردهنده‌تر از Bolt یافت، با وجود اینکه یک کلیک بود – احتمالاً به دلیل عدم امکان شخصی‌سازی یا کنترل).

در یک دیدگاه مقایسه‌ای، هر دو ابزار در آنچه که فاقد آن هستند، بسیار شبیه به هم‌اند. آنها نیاز به مدیریت دقیق محصول را جایگزین نمی‌کنند؛ بلکه یک جنبه از آن (پیاده‌سازی) را تسریع می‌کنند، به قیمت ایجاد چالش‌های جدید در جنبه‌های دیگر (اشکال‌زدایی، همکاری). برای یک مدیر محصول، استفاده از Bolt.new یا Lovable کمی شبیه به جلو زدن سریع به داشتن یک نسخه اولیه از محصولتان است – که فوق‌العاده ارزشمند است – اما سپس متوجه می‌شوید که باید دوباره سرعت خود را کم کنید تا به تمام جزئیات و فرآیندهایی که ابزارها پوشش نداده‌اند، رسیدگی کنید.

برای مدیریت انتظارات، مدیران محصول یاد گرفته‌اند که از این ابزارهای هوش مصنوعی به عنوان مکمل استفاده کنند، نه راه‌حل‌های جامع. همانطور که یک بررسی در مدیوم به درستی بیان کرد: این ابزارها «مفهوم من را به سرعت به یک اسکلت برنامه کاربردی تبدیل کردند،» اما شما همچنان «هنگام افزودن پیچیدگی بیشتر، به نظارت انسانی بیشتری نیاز دارید». نقاط ضعف مشترک – مسائل مربوط به تجربه کاربری، شکاف‌های گردش کار، نیازهای ادغام، و نادیده گرفتن برنامه‌ریزی و تحلیل – نشان می‌دهد که Bolt.new و Lovable بیشتر برای نمونه‌سازی اولیه و اکتشاف مناسب هستند، تا مدیریت محصول از ابتدا تا انتها. با دانستن این محدودیت‌ها، یک مدیر محصول می‌تواند برای آنها برنامه‌ریزی کند: از دستاوردهای سریع آنها لذت ببرد، اما آماده باشد تا ابزارهای معمول و تخصص انسانی را برای بهبود و پیشبرد محصول به کار گیرد.

منابع:

  • بحث‌های واقعی کاربران در Reddit، Product Hunt و LinkedIn که نارضایتی‌ها از Bolt.new و Lovable را برجسته می‌کنند.
  • بررسی‌ها و نظرات از G2 و Product Hunt که دو ابزار را مقایسه کرده و نقاط قوت و ضعف را لیست می‌کنند.
  • بررسی‌های دقیق وبلاگ (NoCode MBA, Trickle, Fine.dev) که محدودیت‌های ویژگی، مصرف توکن و مسائل ادغام را تحلیل می‌کنند.
  • مستندات و راهنماهای رسمی که عدم وجود برخی ادغام‌ها (مانند تحلیل داده) و نیاز به اصلاحات دستی را نشان می‌دهند.